گنجور

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۵ - نامه نوشتن فرامرز به طورگ

 

پسیجیده راه و به تیزی برفت

جهان دیده کاهو به خرگه تفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۵ - نامه نوشتن فرامرز به طورگ

 

طورگ دلاور برآشفت و گفت

چرا داشت باید سخن در نهفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۶ - لشکر کشیدن طورگ به جنگ فرامرز

 

ز صحرا به تندی گذر کرد و رفت

بپیچید سوی فرامرز تفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۸ - نامه نوشتن طورگ به افراسیاب

 

سپاه دگر خویشتن برگرفت

بمانده از آن باره اندر شگفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۸ - نامه نوشتن طورگ به افراسیاب

 

چو آمد زمین را ببوسید و گفت

که با شاه توران بود بخت جفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۰ - طلب کردن فرامرز،همایون را

 

بگفت این و بنشست و ساغر گرفت

زکردار گیتی بمانده شگفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۰ - طلب کردن فرامرز،همایون را

 

به اندرز با نامداران بگفت

که لشکر سه بهره بباید نهفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۰ - طلب کردن فرامرز،همایون را

 

شنیدی که آن پیر دهقان چه گفت

که پیدا نموده ز راه نهفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۱ - بازگشتن فرامرز و کمین گشادن لشکر برو

 

به گردان ایران فرامرز گفت

که امروز مردی نشاید نهفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۴ - رزم کردن رای هندی با فرامرز

 

سپهبد به لشکر نگه کرد وگفت

که کمی و بیشی نشاید نهفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۸ - نامه فرامرز با مهارک هندی

 

یکایک ز گفت مهارک بگفت

نکردش برو هیچ گونه نهفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۰ - رزم فرامرز با مهارک هندی

 

بجست و دم اسب هندو گرفت

بگرداند و زد بر زمین ای شگفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode