×
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر
|
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر
|
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر
|
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ
|
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور
|
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه
|
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب)
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
به درد و به خون ریختن بد سزا
که بیدادگر کس نیابد رها
چو گاه خورش درگذشت اژدها
بیامد چو آتش بران تند جا
بپرسید از ترجمان پادشا
که ای مرد روشندل و پارسا
همی گفت کای نامور پادشا
جهاندار و نیکاختر و پارسا
که در شهر جهرم بد او پادشا
جهاندیده با داد و فرمانروا
به جهرم چو نزدیک شد پادشا
نهان گشت زو مهرک بیوفا
چو این گردد از پاک مادر جدا
بکن هرچ فرمان دهد پادشا
هرانگه کزو بچه گردد جدا
به جای آرم این گفتهٔ پادشا
چو دیندار کین دارد از پادشا
مخوان تا توانی ورا پارسا
هرانگه که خشم آورد پادشا
سبکمایه خواند ورا پارسا
چو خواهی که بستایدت پارسا
بنه خشم و کین چون شوی پادشا
بنازد بدو مردم پارسا
همانکس که شد بر زمین پادشا
به شاهی خردمند باشد سزا
به جای خرد زر شود بیبها
خردمند گر مردم پارسا
چو جایی سخن راند از پادشا
بنه کینه و دور باش از هوا
مبادا هوا بر تو فرمانرا
ستایندهای کو ز بهر هوا
ستاید کسی را همی ناسزا
هرانگه که رشک آورد پادشا
نکوهش کند مردم پارسا
پناهی بود گنج را پادشا
نوازندهٔ مردم پارسا
چو دیدند گفتندش ای پادشا
جهانگیر و روشندل و پارسا
چنین داد پاسخ که ای پادشا
یکی پارسی مردم و پارسا