گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

ابوالفتح اسکندری گفته است

کلامی بلفظ دری گفته است

مپندار کز گفته آدمی است

که این داستان را پری گفته است

ابوالفتح اسکندری این کلام

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳ - ماده تاریخ

 

چو توفیق و تایید حی قدیم

بحاجی علی النقی شد ندیم

یکی کعبه آراست در قم که گشت

پناهیده در ظل رکنش حطیم

بمحرابش افتد سلیمان بخاک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

سراج الهدی حاج ملاعلی

که نفسی زکی بود و حبری ملی

کنوز حکم در دلش مختفی

رموز هدی از لبش منجلی

دلش گنجی از ما سوی الله تهی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - در نکوهش رئیس صلح چالمیدان تهران فرماید

 

بصلحیه چالمیدان بود

یتیمی که ناخوانده قرآن درست

ز حکم غیابی علی رغم حق

کتب خانه ی هفت ملت بشست

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸

 

مهین رتبه سلطان علی خان راد

که رخ سرخ بادا در این سبز کشت

ندانم چرا روی و خویش بود

یکی همچو دوزخ یکی چون بهشت

روانها بیاساید از خوی نیک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰

 

همه صاف طینت همه پاکدامن

همه با شهامت همه با فتوت

همه شیر خورده ز پستان دانش

همه بسته با علم عقد اخوت

همه زاده از خاندان رسالت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۹

 

چو سالار دولت پی جنگ ملت

به دزدان و بی دولتان معتصم شد

چنان تاخت در کین که بر اهل غیرت

قتالش همی فرض و دفعش مهم شد

در قرمسین تا بن ساوه یکسر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰

 

ز تیز کیان فایده است آن بروت

که چون بادگیر کشد تیغ تیز

بدست بزرگان ز بس ریخت آب

نباشد چنو در جهان آبریز

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵

 

صنیع الممالک بود طرفه نقشی

که هر بنده را واجب است احترامش

چو دست طبیعت بزندان زهدان

ز ستر عدم خواست دادن خرامش

ز هر کشوری صانعی خواست ماهر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - در صدر فرمان لقب ادیب الممالکی خود از طرف مظفرالدین شاه نوشته

 

به شکرانه آنکه یزدان پاک

به ما داد سلطانی کشورش

نداریم ازین گنج بیمر دریغ

ز احفاد و اولاد پیغمبرش

پیمبر به ما گوهرین تاج داد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - در صفحه ۲۶۱ از کتاب تاریخ مختصر الدول

 

کهن موبد پارسی دوش خواند

ز تاریخ تازی مر این تازه حرف

که چون معتمد بست رخت رحیل

ز ملک جهان معتضد بست طرف

خمارویه ترک را در سرای

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۸ - ماده تاریخ

 

چو توفیق و تایید حی قدیم

به حاجی علی النقی شد ندیم

یکی کعبه آراست در قم که گشت

پناهنده در ظل رکنش حطیم

به محرابش افتد سلیمان به خاک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵

 

به حاجی رضا خان دکتر ز من گو

که کاس طمع را تو باشی حمیه

چو از حارث کلده باشد نژادت

شرف داری از دودمان سمیه

چو عمت زیادبن صخر است بی شک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۱

 

بحاجی رضاخان دکتر بگوی

که جام طمع را حمیه توئی

چو از دوده حارث کلده ای

گل بوستان سمیه توئی

چو عم تو باشد زیادبن صخر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۶ - از حکایات بخشش قاآن

 

به شهری کش از بس هوا بود سرد

ز سردی کس آنجا زراعت نکرد

ترب کاشت مردی و آمد ببار

از آن دسته ای برد زی شهریار

بهر برگ و هر بیخ قاآن راد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۹ - در مقدمه شاهنامه

 

فروشد به فرمان یزدان پاک

ز رخشنده گردون بر این تیره خاک

یکی نامه آسمانی بدست

نبشته در آن راز بالا و پست

همه رازها در دل یکدیگر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۳ - قطعه ناتمام

 

کلید معرفت آنست کاری

عیان در عالم بخت آنچه در فکر

ز الفاظ اندرت در حجله بحث

پدید آید هزاران معنی بکر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۰ - از عبدالعلی خان نامی پالتو خواسته

 

ولی نعمتا ای که مهر کفت

رباید ز ماه درخشنده ضو

کمالت چو کوه متین دیر پای

خیالت چو ماه معین تندرو

ثریا بود خوشه آسمان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - دیباچه

 

چو دانا ز گنجینه در باز کرد

بنام خدا نامه آغاز کرد

خدائیکه در مغز هوش آفرید

بتن آدمی با سروش آفرید

روان را بدانش ستایش نمود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶

 

بنام خداوند هر بود و هست

نگارنده نقش بالا و پست

فروزنده گوهر آفتاب

طرازنده پیکر خاک و آب

خدائی که بخشید تن را خرد

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode