گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - در مدح میر ابو یعقوب عضدالدوله یوسف بن ناصر الدین

 

روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم

آبها جاری و می روشن و دلها بی غم

باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست

ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم

خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - در مدح خواجه ابو سهل عراقی گوید

 

کی نشینیم نگارا من و تو هر دوبهم

کی نهم روی بدان روی و بدان زلف بخم

چندازین فرقت و بر جان ز غم فرقت رنج

چند ازین دوری و بر دل ز پی دوری غم

آب و آتش به تکلف بهم آیند همی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - در مدح خواجه سید ابوالطیب بن طاهر

 

بار بر بست مه روزه وبر کند خیم

مهرگان طبل زد و عید برون برد علم

باز چون بلبل بی جفت ببانگ آمد زیر

باز چون عاشق بیدل به خروش آمد بم

باده گیران زبان بسته گشادند زبان

[...]

فرخی سیستانی
 

ازرقی هروی » مقطعات » شمارهٔ ۸

 

قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش

از پی فخر بدارند بزرگان عجم

پس من آری بتن خویش فرستم بر تو

مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم

تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی

[...]

ازرقی هروی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم

آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم

از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید

چو پراکنده بمینا در دینار و درم

لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۰ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم

وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم

بچگان زاد مدور تنه، بی‌قد و قدم

صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم

منوچهری
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹۸

 

موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم

بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم

همه جمع اند و به یک جای مهیا ‌شده‌اند

از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم

رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۰۱

 

پیش از این بار خدایان و بزرگان عجم

گر همی بنده خریدند به دینار و درم

اندرین دولت صدری به وزارت بنشست

که همه ساله خَرَد بنده به احسان و کرم

فَخرِ ملت شرف‌الدین و قوامُ‌الْاِسلام

[...]

امیر معزی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - در مدح وزیر

 

صاحب عالم عادل ملک اهل قلم

ملکت آرای وزیر ملک ترک و عجم

ملک ترک و عجم را تو وزیری فرخ

همچو برسید صدیق و چو بر آصف جم

آسمان قدر وزیری که بپیروزی بخت

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

آن حسام بن حسامی که حسام نظرش

هرگز از خصم بالزام نشد باز نیام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

رایت دولت برهان مات صاحب رأی

بود قایم بحسام از نظر فقه و کلام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

بر همان قاعده امروز همان رایت را

از حسام بن حسام است بلندی و قوام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

روح باقیست خلف ماننده ز اسلاف بزرگ

نام اسلاف بدوزنده چو ارواح اجسام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

کس مشرف تر ازو نیست ز اشراف صدور

کس مکرم ترازو نیست ز ابناء کرام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

کرم و احسان بی منت یابند ازو

بندگان ملک ذوالمنن ذوالاکرام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

زانکه از آب غمام است وز تاب خورشید

کار ارزاق خلایق را ترتیب و نظام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

همچو جد و چو پدر هم بسبق هم بنظر

پادشاه حشم آرای و حدیثش پدرام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

استماع سخن عذب وی از هر دو فریق

عقل مغلوب شود چون ز سماع و زمدام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

وز در دولت او نکته دلجوئی هست

که بدان نکته کند خصم نظر را الزام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

بسخن کام روا باش بر خصم نظر

نارسانیده حروف سخن از حلق بکام

سوزنی سمرقندی
 
 
۱
۲
۳
۱۳
sunny dark_mode