پیش از این بار خدایان و بزرگان عجم
گر همی بنده خریدند به دینار و درم
اندرین دولت صدری به وزارت بنشست
که همه ساله خَرَد بنده به احسان و کرم
فَخرِ ملت شرفالدین و قوامُالْاِسلام
سیّد عصر و امام وزرا صَدْرِ امم
صاحب عادل ابوطاهر سعدبن علی
که شد از سعد و عُلو در همه آفاق علم
آنکه هست از هنرش صدر معالی عالی
وان که گشت از سخنش اصل معانی محکم
همچو خورشید که نورش ببرد آب نجوم
همت او ز بلندی ببرد آب هُمَم
گاه توقیع صریر قلمش بر دل خلق
بگشاید در شادی و ببندد در غم
بهکف آرد ز عبارات و ز توقیعاتش
هرکه فهرست ادب خواهد و قانون حِکَم
گر کنی خدمت او دهر کند خدمت تو
زانکه مَخدوم شود هر که مر او را ز خَدَم
رای او بین و هنرهای شهنشاه جهان
گر تو خواهی که ببینی صفت آصف و جم
صانعی کز فلک و دهر نمودست اثر
ز قضا بر خرد و بخت کشیدست رقم
رای او کرد میان فلک و دهر سفیر
حکم او کرد میان خرد و بخت حکم
ای ز تو شاکر و از سیرت و رسمت خشنود
شاه آفاق و امیران و حواشیّ و حَشَم
تا فرستاد به تو شاه جهان خاتم خویش
شد جهان بر دل اعدای تو همچون خاتم
اندرین مدت چون تیر شد از رای تو راست
کارهایی که ز کَژّی چو کمان بود به خَم
هرکجا مرد ستم گَرد برآرد ز جهان
آب عدل تو نشاند زجهان گَردِ ستم
هر کجا ایمنی عدل تو باشد نه شگفت
گر شبانوار شود گرگ نگهبان غَنَم
در پناه نظر و درکنف حشمت تو
سوی آهو به تواضع نگرد شیر اجم
با تو عالم نتواند که مباهات کند
که تو بیش آیی در قدر و کم آید عالم
بُخل در کَتمِ عدم رفت ز صحرای وجود
تا به صحرای وجود آمدی ازکَتمِ عدم
با موالیت شب و روز حریف است فَرَح
با معادیت مه و سال ندیم است ندم
سنگ با مهر تو در دست ولی گردد سیم
نوش با کین تو در کام عدو گردد سم
غایبانی که ببینند نگار قلمت
به سر آیند سوی خدمت تو همچو قلم
همه مشتاق به دیدار تو چون تشنه به آب
همه محتاج به گفتار تو چون کِشته به نم
شاه اسلام که یک نیمه ز گیتی بگشاد
آن دگر نیمه به تدبیر تو بگشاید هم
سال دیگر نهد از رای صواب تو به روم
منبر و مُصحَف بر جای چلیپا و صنم
کشور روم همه رام کند زیر رکاب
سَرِ کفّار همه پست کند زیر قدم
ای به یاد تو همه تاجوران کرده نشاط
وی به نام تو همه ناموران خورده قسم
بر بنیآدم چون خلد شدست از تو جهان
نه عجب گر به تو در خلد بنازد آدم
تا بپیوست سعادت به جوار تو مرا
دیدم از طبع رهی پرور تو کُلِّ نعم
آن لطافت که ندیدم نه ز خاص و نه ز عام
وان کرامت که ندیدم نه ز خال و نه ز عَمّ
سعی فرمایی و اِفضال کنی در حق من
سعی و اِفْضال به یک بار گه دیدست به هم
گرچه افزون بود اندیشه و نطق از همه چیز
نطق و اندیشهٔ من هست ز کردار تو کم
جای آن هست که چون شکر تو منظوم کنم
گر مرا دست رسد روح کنم با آن ضمّ
زانکه اندر تن من هست ثنای تو چو جان
زانکه اندر رگ من هست هوای تو چو دم
بیثنای تو نخواهم که نهم هرگز گام
بیهوای تو نخواهم که زنم هرگز دم
تا همه ناز و طرب باشد مقرون ضیا
تا همه رنج و عنا باشد مضمون ظُلَم
خدمت تو حَج و میدان سرایت عَرَفات
درگه تو حجرالاسود و دستت زمزم
چشمهٔ حشمت تو روشن و پاک و صافی
روضهٔ دولت تو تازه و سبز و خرم
در مدیح تو همیشه شعرا و حُکما
شعرها گفته به لفظ عرب و لفظ عجم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این قطعه به توصیف عظمت و شکوه وزیر بزرگ، ابوطاهر سعدبن علی میپردازد. او را به عنوان فخر ملت و الگویی از هنر و دانش معرفی میکند که توانسته است با حکمت و تدبیر خود، نظم و عدالت را در جامعه برقرار کند. شاعر از تأثیرگذاری او بر زندگی مردم سخن میگوید و بیان میکند که او با عقل و تدبیر خود، نظم را در دنیای پرآشوب ایجاد کرده و موجب امید و شادی در دلها شده است. همچنین، او را به عنوان واسطهای بین خدا و خلق میداند و تاکید میکند که موفقیت و پیشرفت جامعه وابسته به وجود چنین شخصیتهایی است. در انتها، شاعر بر اهمیت نوشتار و ادب در عصر خود اشاره میکند و خواستار برقراری مدح و شعر درباره این وزیر بزرگ میشود.
هوش مصنوعی: در گذشته، اگر کسی میخواست بندهای را خریداری کند، معمولاً از خدایان و بزرگان عجم کمک میگرفت و این خرید و فروش با پولهایی مثل دینار و درم انجام میشد.
هوش مصنوعی: در این دوران، فردی به مقام وزارت رسید که هر ساله با دانایی و بخشش خود، به مردم کمک میکند و محبت نشان میدهد.
هوش مصنوعی: شرفالدین و قوامالاسلام، افتخار ملت و پیشوای عصر و وزیران، رهبری بزرگ و سرآمد دیگران هستند.
هوش مصنوعی: آقای عادل ابوطاهر سعدبن علی، در علم و دانش در تمام دنیا برجسته و شناخته شده شد.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر هنرش در جایگاه بلند و والایی قرار دارد، و کسی که به واسطه سخنانش به اصل و مفهوم عمیق و استواری دست یافته است.
هوش مصنوعی: مانند خورشید که نورش آب ستارهها را میبرد، اراده و تلاش او نیز موجب میشود که بلندای آمال و آرزوها را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، نوشتن یا امضای او میتواند قلب انسانها را در خوشی باز کند و در اندوه آنها را ببندد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال ادب و قوانین حکمت است، میتواند از نوشتهها و امضای او بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: اگر برای او خدمت کنی، دنیا هم به تو خدمت خواهد کرد؛ زیرا هر کسی که دیگری را خدمت کند، خود نیز به مقام خدمي درمیآید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی عظمت و هنرهای پادشاهان جهان را ببینی، به حکمت و قابلیتهای آصف (وزیر سلیمان) و جم (پادشاه افسانهای) توجه کن.
هوش مصنوعی: صنعتگری که از آسمان و زمان آثار و نشانههایی بر روی عقل و بخت انسان نقش بسته است.
هوش مصنوعی: او را به عنوان نماینده میان آسمان و زمانه برگزیدند و تصمیمش میان عقل و سرنوشت ملاک قرار گرفت.
هوش مصنوعی: شخصی که از تو سپاسگزار باشد و از رفتار و ویژگیهایت راضی باشد، بر بسیاری از فرمانروایان و اطرافیان و خدمتگزاران تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: زمانی که شاه جهان، نشان و علامت خویش را به تو هدیه داد، دنیای دشمنان تو به مانند همان نشان و علامت بر دلشان سنگینی کرد.
هوش مصنوعی: در این مدت، کارهایی که به خاطر نظر تو به درستی انجام شدند، به مانند تیر مستقیم بودند، در حالی که کارهایی که از نظر تو منحرف و کج بودند، مانند کمان به حالت خم درآمدند.
هوش مصنوعی: هر جا که مردی ظلم و ستم میکند، با صدای اعتراض و خشم از دنیا برمیخیزد، اما با وجود این، باید آبروی عدالت تو در دنیا برقرار شود و غبار ستم از میان برود.
هوش مصنوعی: هر جا که عدالت تو برقرار باشد، جای تعجب ندارد اگر یک گرگ به محافظت از گله مانند شبان عمل کند.
هوش مصنوعی: در سایه توجه و عظمت تو، حتی شیر شکارچی نیز به آهو احترام میگذارد و فروتن میشود.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به وجود خود افتخار کند، چون تو در عظمت و ارزش، از همه برتری و برتری تو باعث میشود که دیگران کوچک به نظر برسند.
هوش مصنوعی: بخل در بیوجودی ناپدید شد و از دشت عدم به دشت وجود رسید.
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی همیشه در رقابت با شب و روز است و دوستی با ماه و سال همواره در کنار آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه در دستانم سنگی دارم که نماد محبت توست، اما همین سنگ به دست دشمن سم میشود و به جای مهر، به حسد تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: افرادی که دورند و تو را نمیبینند، وقتی زیباییهای نوشتههایت را ببینند، به سوی تو خواهند آمد و از تو خدمتگزاری خواهند کرد، مانند قلمی که همیشه در خدمت نوشتن است.
هوش مصنوعی: همه با عطش و اشتیاق به دیدن تو هستند، مانند کسی که تشنه آب است. همچنین همه به کلام تو نیاز دارند، مثل گیاهی که به باران نیاز دارد.
هوش مصنوعی: پادشاه مسلمانان که یک بخش از جهان را فتح کرد، آن بخش دیگر نیز با تدبیر و نبوغ تو فتح خواهد شد.
هوش مصنوعی: سال آینده با تدبیر درست تو، منبر و قرآن را در روم قرار میدهند و بتها و صلیبها را کنار میزنند.
هوش مصنوعی: کشور روم همه را مطیع خود میکند و سَرِ کافران را زیر پا میگذارد و آنها را پست و ذلیل میسازد.
هوش مصنوعی: ای کسانی که به یاد تو سرشار از شادی هستند و بزرگان به خاطر نام تو سوگند میخورند.
هوش مصنوعی: اگر به انسانها بنگریم، بهراستی که بهشت از تو زاده شده است. پس جای تعجب نیست اگر آدم به تو در بهشت افتخار کند.
هوش مصنوعی: وقتی سعادت به کنار تو رسید، متوجه شدم که طبع خوش تو تمام خوشیها را برای من به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: اون نرمی و لطافتی که من ندیدم، نه مخصوص افراد خاص بوده و نه مربوط به عموم مردم. و همچنین اون بزرگواری و کرامتی که مشاهده نکردم، نه از ویژگیهای ظاهری کسی بوده و نه از دست کسی.
هوش مصنوعی: اگر برای من تلاش کنی و لطفی به من کنی، به یک بار دیدن این دو عمل کافی است.
هوش مصنوعی: اگرچه افکار و گفتار من بیش از هر چیز دیگری است، اما این گفتار و اندیشهام به خاطر رفتار تو کمارزش است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شایسته است که من تو را به زیبایی و شیرینی شکر تشبیه کنم و اگر فرصتی به دست آورم، آن را به روشنی و روشنگری همراه سازم.
هوش مصنوعی: چون ثنای تو همچون جان در وجود من جاری است و هوای تو مانند نفس در رگهای من جریان دارد.
هوش مصنوعی: نمیخواهم بدون یاد تو قدمی بردارم و هرگز هم زبانی نمیزنم که به خوبیات اشاره نکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شادی و زیبایی با هم همراه است، باید همه چیز سرشار از لذت و نشاط باشد، اما در عوض، اگر رنج و سختی وجود داشته باشد، به نوعی ظلم و بیعدالتی برمیگردد.
هوش مصنوعی: در حضور تو، هر نوع عبادت و خدمتی را رهبری میکنم، جایی که همه چیز به تو نزدیک است و درگاه تو همانند سنگ سیاه و آب زمزم نور و برکت است.
هوش مصنوعی: چشمهٔ زیبایی و عظمت تو، درخشان و پاک است و باغ خوشبختی تو همیشه شاداب و پرجنب و جوش باقی میماند.
هوش مصنوعی: شاعران و حکیمان همیشه در ستایش تو اشعاری سرودهاند، هم به زبان عربی و هم به زبان فارسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم
آبها جاری و می روشن و دلها بی غم
باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست
ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم
خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی
[...]
قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش
از پی فخر بدارند بزرگان عجم
پس من آری بتن خویش فرستم بر تو
مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم
تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی
[...]
چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم
وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم
بچگان زاد مدور تنه، بیقد و قدم
صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم
تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم
آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم
از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید
چو پراکنده بمینا در دینار و درم
لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار
[...]
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
همه جمع اند و به یک جای مهیا شدهاند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.