گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۰

 

دل پی لاله‌رخان همچو صبا می‌گردد

هیچ کس نیست بپرسد که کجا می‌گردد

جوهر آینه چون قبله‌نما مضطرب است

هوس او نه همین در دل ما می‌گردد

خاک ما داده به باد ستم و می‌گوید

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷۷

 

عقده چون وقت رسد عقده‌گشا می‌گردد

غنچه ممنون عبث از باد صبا می‌گردد

زنگ روشنگر آیینه ما می‌گردد

در پری‌خانه ما جغد هما می‌گردد

درد صاف از دل خوش‌مشرب ما می‌گردد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷۸

 

هرکه تسلیم به فرمان قضا می‌گردد

بر سرش ابر بلا بال هما می‌گردد

چه ضرور است کشیدن ز مسیحا منّت؟

کامرانی چو کند درد، دوا می‌گردد

بی‌ریاضت نتوان شهره آفاق شدن

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

دل چو از پای فتد دست دعا می گردد

راهرو پیر شود راهنما می گردد

راستی را نبود هیچ زوالی به جهان

سرو اگر خشک شود باز عصا می گردد

آشنایی به جوانان نتوان کرد به زور

[...]

سیدای نسفی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۴

 

دل دیوانه ز زلفت چو رها می‌گردد

هست مرغی که ز کاشانه جدا می‌گردد

تا که مهر رخ تو شمع درونست مرا

مه چو پروانه به گرد سرما می‌گردد

لیک آن را که بود مهر تو با جان پیوند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

سرِّ سودای تو اندر سرِما می‌گردد

تو ببین در سرِ شوریده چه‌ها می‌گردد

هرکه دل در خَمِ چوگانِ سر زلف تو بست

لاجرم، گوی صفت بی سر و پا می‌گردد

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode