×
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۹ - و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین
صیت شرعش همه جهان بگرفت
هم زمین و هم آسمان بگرفت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرامگور را به مهمانی
شاه را آن سخن چنان بگرفت
کز دلش در میان جان بگرفت
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
سنبلش برگ ارغوان بگرفت
سبزه اش طرف گلستان بگرفت
بر شکر طوطیش نشیمن کرد
بر قمر زاغش آشیان بگرفت
دور از آن روی بوستان افروز
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶ - و کتب الیه ایضا
دلم از کار این جهان بگرفت
راست خواهی دلم ز جان بگرفت
مدح سعدی نگفته بیتی چند
طوطی نطق را زبان بگرفت
آفتابیست آسمان بارش
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳
آفتاب رخش جهان بگرفت
مهر رویش جهان جان بگرفت
موج زد بحر عشق و از موجش
آب حیوان جهان روان بگرفت
صورت عشق آشکارا شد
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴
شهرت ذوق ما جهان بگرفت
از مکان رفت و لامکان بگرفت
قول مستانه ای که ما گفتیم
دل عاشق به جان روان بگرفت
هر کجا عارفی است در عالم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵
عشق سلطان ما جهان بگرفت
تخت دل ملک جاودان بگرفت
بگرفت آتشی و در ما زد
سوخته بودیم و در زمان بگرفت
آفتابش چو برکشید عَلم
[...]