گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۱ - در توصیف قصر صفوة الدین بانوی منوچهر شروان شاه

 

حبذا قصر شمسهٔ ملکات

کآسمان ظل آسمانهٔ اوست

مادر تاجدار کیخسرو

بردهٔ بزم خسروانه اوست

قصر بلقیس دهر بین که پری

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۲ - در شکر باری تعالی

 

ای همه نیست‌ها به صنع تو هست

هست‌ها با کمال ذات تو نیست

نیست یک دم که بنده خاقانی

غرقهٔ فیض مکرمات تو نیست

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۳

 

مهتر قالیان و نور مرند

میلشان جز به سربلندی نیست

دو کریمند راست باید گفت

که مرا طبع کژ پسندی نیست

هر کجا دل شکسته‌ای بینند

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۴

 

من که خاقانیم ز هر دو جهان

بی‌نیازم چه خوب هر دو چه زشت

عافیت خواهم این سرا نه یسار

مغفرت خواهم آن سرا نه بهشت

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۵

 

دوستی داشتم به ری که به حسن

رخ او خط نغز دلبر داشت

او خط اندر جهان کشید و به عقل

خال خوف از رخ رجا برداشت

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۶ - در بحث با معطل

 

دی جدل با معطلی کردم

که ز توحید هیچ ساز نداشت

آستین فضول می‌افشاند

که ز ایمان بر او طراز نداشت

آخرش هم مصاف بشکستم

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۹

 

امن جستی مجوی خاقانی

کاین مراد از جهان نخواهی یافت

اندر افلاس خانهٔ گیتی

کیمیای امان نخواهی یافت

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۱ - در رثاء دختر خویش

 

پیش بین دختر نو آمد من

دید کفاتش از پس است برفت

تحفه‌ای تازه کآمد از ره غیب

دید کاین منزل خس است برفت

گهری خرد بود و نیک شناخت

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - در بارهٔ فوت دختر خود

 

سرفکنده شدم چو دختر زاد

بر فلک سر فراختم چو برفت

بودم از عجز چون خر اندر گل

بر جهان اسب تاختم چو برفت

ماتم عمر داشتم چو رسید

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۴

 

از پی شهوتی چه کاهی عمر

عمر کاه تو هر زمانی چرخ

تو به یک جان دو جان ستان داری

جان ستان تو جان ستانی چرخ

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۷ - در مدح رکن الدین محمدبن عبد الرحمن طغان یزک

 

میر کشور گشای رکن الدین

که درش دیو را شهاب کند

حرز امت محمد آنکه ز حلم

کنیتش دهر بوتراب کند

فخر آل طغان یزک که فلک

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۸

 

مرد باید که چون هنر ورزد

بحر باشد که امتحان ارزد

گاه ازو هر خسی دری ببرد

گاه ازو هر سگی دمی بخورد

نش از آن در کمی پدید شود

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۹

 

از زمانه منال خاقانی

گرچه در غربتت منال نماند

که زمانه هم از تو نالان تر

که کرم را در او مجال نماند

قفل پندار برکن از در دل

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۰

 

رای اقضی القضاة اگر خواهد

زله پیش از نکاح بفرستد

خواجه چون خوان صبح‌دم فکند

زود پیش از صباح بفرستند

نزل ارواح دوستان نو نو

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲

 

من که خاقانیم حساب جهان

جو به جو کرده‌ام به دست خرد

همت من عیار ناکس و کس

دید چون بر محک معنی زد

نیست از ناکسان مرا طالع

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - در دعای مادر

 

مادرم کرد وقت نزع، دعا

که تو را بانگ و نام سرمد باد

عمر تو عمر نوح باد ولی

دولتت دولت محمد باد

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰

 

زندگی خفتگی است خاقانی

خفته آگه به یک نفس گردد

ایهنمه کارهای پهن و دراز

تنگ و کوته به یک نفس گردد

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳

 

مبر ای خواجه آب خاقانی

که زوال آب عمر تو ببرد

هرکه برگش دهد شکستن دل

بشکند شاخ عمر و بر نخورد

چون به نیکان کسی بد اندازد

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح منوچهر شروان شاه و شکایت اخستان شاه

 

در عجم کیست کو چو طفل عرب

طوق تو در گلو نمی‌دارد

همتت در جهان نمی‌گنجد

هفت دریا سبو نمی‌دارد

آفتابی است تیغ تو که غروب

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۵ - در استغنای طبع

 

شاخ دولت به نزد خاقانی

میوه افشاندنش نمی‌ارزد

چرب و شیرین خوانچهٔ دنیا

به مگس راندنش نمی‌ارزد

زر طلب کردن از در ملکان

[...]

خاقانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۹
sunny dark_mode