گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٧۵

 

نکند عمر خویشتن ضایع

هر که در عقل او قصوری نیست

هر چه او را جماد میشمرند

هیچش از نیک و بد شعوری نیست

آدمی نیز اگر بهرزه زید

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٧٩

 

هر که رنجی کشید و گنج نهاد

بضرورت به دیگران بگذاشت

چون نظر میکنی در آخر کار

حاصل گنج غیر رنج نداشت

خرم آنکس که همچو ابن یمین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٨٠

 

هر یکی از شهان بوقت شکار

صید دیگر کند بقوت بخت

شاه یحیی چو عزم صید کند

شهریاران رباید از سر تخت

باد پاینده تا جهان گیرد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٨١

 

هر که در کارها مشاوره کرد

گلبن باغ دولتش بشکفت

هر مهمی که باشد از بدو نیک

در جهان با دو شخص باید گفت

اولا آنکه او بحق گوئی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٨٢

 

هر که در صبح از بگه خیزی

در دل از مهر حق چراع افروخت

هر چه خاشاک راه او میشد

بر سر آتش فناش بسوخت

آدمی زاد را طریق معاش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٨٣

 

هر که را در جهان همی بینی

گر گدائی و گر شهناهیست

طالب لقمه ایست و ز پی آن

در تک چاه یا سر چاهیست

مقصد خلق جمله یکچیز است

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩٣

 

غرمائی که داشتم زین پیش

که از ایشان بمن رسیدی رنج

همچو قارون فرو شدند بخاک

جمله و باز ماند ز ایشان گنج

هر یکی را بغیر مظلمه نیست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩۴

 

هر که دارد کفاف عیش چنان

که نباشد بدیگری محتاج

کلبه ئی نیز باشدش که ازان

نکند هر دمش کسی اخراج

در جهان پادشاه وقت خود است

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩۵

 

هر که را دسترس بنقره و زر

باشد و بهره بر ندارد هیچ

وانکه بر آب زندگانی خویش

تخم خیرات می نکارد هیچ

ابر او بر زمین تشنه دلان

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٠۵

 

ای دل ار چند در سفر خطرست

کس سفر بیخطر کجا یابد

آنچه اندر سفر بدست آید

مرد آن در حضر کجا یابد

هر که در سایه گشت گوشه نشین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٠٨

 

ایدل ایام مستیت بگذشت

بعد از اینت بهوش باید بود

از کدورات شیطنت رستی

با صفای سروش باید بود

سوی شیبت چو روی تاختن است

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١١

 

ای شه کامران وجیه الدین

ای چو نام تو طالعت مسعود

رخ نهاده به بندگی چو ایاز

بر بساطت هزار چون محمود

چاکرت لاشه اسبکی دارد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١۶

 

اهل دنیا سه فرقه بیش نیند

چون طعام اند و همچو دارو و درد

فرقه ئی چون طعام در خورند

که از ایشان گزیر نتوان کرد

باز جمعی چو داروی دردند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢١

 

ای دل آخر ترا که باد هوس

بر تن زار ناتوان باشد

کی توانی نهاد روی براه

چون گه کوچ کاروان باشد

خود گرفتم سبک روان گشتی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢٣

 

از طبیبی شنیده ام روزی

کاوستاد بزرگ بود آن مرد

گفت آنرا که در شکم ناگاه

از غذای غلیظ پیچد درد

کر طبیبش معالجی نیکست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢۴

 

آصف ثانی علاء دولت و دین

چون سلیمان جهان بکام تو باد

تا بود عمر جاودانت چو خضر

چشمه آبحیات جام تو باد

زهره ازهر کنیز مجلس تست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٣٩

 

بهترین مراتب آن باشد

کان بفضل و هنر بدست آید

رتبتی کان نباشد استحقاق

زودش اندر بنا شکست آید

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴٢

 

با خرد گفتم ای مدبر کار

که بدانش چو تو نشان ندهند

چیست حکمت که از خزانه غیب

برگ کاهی به راستان ندهند

بخسیسان دهند نعمت و ناز

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴٣

 

باغبانی بنفشه می انبود

گفتم ای گوژ پشت جامه کبود

این چه رسمیست در جهان که توراست

پیر نا گشته بر شکستی زود

گفت پیران شکسته دهرند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۵٠

 

پنج روزیکه در کشاکش غم

در سرای سپنج خواهی بود

گر فزون از کفاف میطلبی

طالب درد و رنج خواهی بود

مال کز وی تمتعت نبود

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۰
sunny dark_mode