×
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۲ - در صفت کبوتربازی شاه و نظاره کردن درویش
بود در عین عشقبازی خویش
واقف از عشقبازی درویش

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۶ - در تعریف کمان شاه گوید
در تماشای قد دلجویش
گوشهٔ چشم مردمان سویش

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶۹ - در سوگ و تاریخ مرگ میر فضل الله
نیک ذات، ظاهر از خویش
همچو نور سیادت، از رویش

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۰
اشک بلبل نمک چش خویش
خنده گل خزانه بویش
چشم بلبل کجا و سرمه کجا
نرسد سگ به گرد آهویش
زور بازوی امتیاز رسا
[...]

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳
شرف الشّمس، پرتو رویش
لیلهٔ القدر شام گیسویش

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰
عشق را، ساختی بهانه ی خویش
که برون آیدت دل از تشویش؟!

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری
پس زمال و طعام و کسوت خویش
کرد باید نیاز بر درویش

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری
مرد باید بقدر قوه خویش
فیض بخشد همیشه بر درویش

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری
وآنگهی پنجشاهی از زر خویش
کن براهش نثار ای درویش

ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران
وان که این بنده را به گفتهٔ خویش
کرد در غربت اینچنین درویش

ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نصیحت
این شنیدم که تازیای درویش
کف بسودی ز مهر بر سگ خویش
