×
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۹ - در اخلاق و نفوس زنان
این جوان داشت خانمی مقبول
بود خانم از این رویه ملول
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۰ - حکایت مرغ پیر که به دام افتاد
لیک آنان که خودسرند و جهول
پند پیران نمی کنند قبول
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۱ - داستان مهندسی که گنجخانه ساخت
گشت نزدیک شاه و یافت قبول
کار بگرفت پیش، مرد فضول
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۴ - آمدن سرمایهداری و رفتن دین
کشت مرسل یکی بزرگ رسول
معجز او نگاهداری پول
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق
همه لغوند عاقل و معقول
منطقی نیست آکل و ماکول
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم
از حیا و وقار و مردی و قول
متنفر چو دیو از لاحول
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۵ - در طبیعت زن
نیست زن پایبند هیچ اصول
بجز از اصل فاعل و مفعول