ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۷ - غزل در بیان مذهب نوخاستگان
خفت بر ژنده بالش و بستر
ساخت با نان و آش قصر قجر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم
چون که بودند هر دو همآخور
زود با یکدگر اُقر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم
زن و مردی قرین یکدیگر
خانه خالی و شوی رفته سفر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم
تا بود خانواده و زیور
صد هزاران تجملات دگر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۰ - حکایت مرغ پیر که به دام افتاد
لابه کردند نزد من یکسر
تا سجلی کنم در آن محضر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۶ - حبس شدن مدیر ناهید در اتاق بهار
دین جدا کردمان ز یکدیگر
لعن حق باد بر نفاق بشر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی
نیز نزدیک شیعه شد، حیدر
بدل زردهشت پیغمبر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی
نیست جز نام تنگهٔ خیبر
از یهودی در آن حدود اثر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۹ - گفتار ششم عزیمت بهار به اصفهان و شرح آن
کودکان آمدند با مادر
لَله و دایه، کلفت و نوکر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۹ - گفتار ششم عزیمت بهار به اصفهان و شرح آن
نیکبختی رفیق و خوش محضر
دوستدار کمال و اهل هنر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
ناگه آمد به گوش کوبه ی در
خادم آمد به حالت منکر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
کردمش خامش و گشادم در
کرد مردی سلام و داد خبر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
یا نخواند آن شه همایونفر
یا که خواند و در او نکرد اثر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
گه لبی پر ز خنده چون شکر
گه نگاهی برنده چون خنجر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
همه را داشتن به زیر نظر
خواه در خانه خواه در معبر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
خورده بودم برای کسب هنر
چهل و پنج سال خون جگر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق
این دو قسمت شدند وقت سفر
پسر اینجا بماند و شد دختر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۵ - حکایت کسی که با پلنگ دوستی کرد و موشان را بیازرد
شه چودشنام داد و راند از در
میهمان میشود به قصر قجر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۶ - گفتار هفتم در سیاست و شرط ریاست
علم تاربخ و اجتماع و سیر
اندرین کار باشد اندر خور
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۷ - حکایت در بخل و امساک
لیک با آنهمه جلالت وفر
بود مردی بخیل و تنگنظر