گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم

 

چون که بودند هر دو هم‌آخور

زود با یکدگر اُ‌قر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم

 

زن و مردی قرین یکدیگر

خانه خالی و شوی رفته سفر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

نیست جز نام تنگهٔ خیبر

از یهودی در آن حدود اثر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد

 

یا نخواند آن شه همایون‌فر

یا که خواند و در او نکرد اثر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد

 

گه لبی پر ز خنده چون شکر

گه نگاهی برنده چون خنجر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد

 

همه را داشتن به زیر نظر

خواه در خانه خواه در معبر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق

 

این دو قسمت شدند وقت سفر

پسر اینجا بماند و شد دختر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۷ - حکایت در بخل و امساک

 

لیک با آن‌همه جلالت وفر

بود مردی بخیل و تنگ‌نظر

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
۸۹
sunny dark_mode