گنجور

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۴۱ - صفت یار کبوترباز است

 

انس تو با کبوترست همه

ننگری از هوس به چاکر خویش

هم به ساعت بر تو باز آید

هر کبوتر که رانی از بر خویش

رفتن و آمدن به نزد رهی

[...]

مسعود سعد سلمان
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۳ - حالات شاه و گدا در مکتب

 

هم کله کج نهاد بر سر خویش

هم قبا چست کرد در بر خویش

هلالی جغتایی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۱۲

 

قطره دارد دلی فراخور خویش

بحر را هم دلی ست در بر خویش

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۵

 

عالمی بایدش ز جوهر خویش

تا تواند گشود دفتر خویش

حزین لاهیجی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت

 

هیچ ننوشت بهر شوهر خویش

که از او داشت دست بر سر خویش

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم

 

راه دادی به خانه در بر خویش

آشنا ساختی به همسرخویش

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم

 

ورشود پادشاه کشور خویش

بالد از عقل‌ عدل گستر خویش

ملک‌الشعرا بهار