گنجور

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)

 

موی بر وی نرسته جز که نمد

پوست بروی نماند، جزکه جناغ

گشته از حرق های گوناگون

پشت ریشش چو کله صباغ

گر به دارالجلود بر گذرد

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۳ - به آقا محمد رضای عطار نراقی نگاشته

 

حلقه ای گرد خویشتن بکشم

تا نیاید درون حلقه پری

وین پری پیکران حلقه بگوش

شاهدی می کنند و جلوه گری

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۳۵ - به یکی از دوستان نگاشته

 

می سپارم رهی که اول گام

رخش رستم نرفته لنگ آید

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۳ - به دوستی نگاشته

 

ای بسا زود گیر دیر گذشت

که نخواهد به مردم آسایش

روز بازار کیفر و پاداش

بخش وارون برد ز بخشایش

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۰ - به یکی از دوستان نزدیک نوشته

 

من ودل گر فدا شویم چه غم

غرض اندر میان سلامت تست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۴ - به دوستی نوشته شد

 

سه نگردد بریشم ار او را

پرنیان خوانی و حریر و پرند

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۳ - به میرزا اسمعیل هنر نوشته

 

زود یا دیر آب رفته ز جوی

نه شگفت ار به جوی باز آید

ور برفت آبروی رای مبند

که دگر ره بروی باز آید

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۶ - به دوستی نوشته شد

 

ریش گاوی است یاوه چهار اسبه

شیب و بالا دوندگی کردن

خر هر آنکس فراز بام برد

هم تواند به زیرش آوردن

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۸۹ - به دوستی نوشته شد

 

من که بی تاج و تخت و گنج و سپاه

در به اقلیم فقر سلطانم

بی قیاس مقام و منصب ومال

بنده مرتضی قلی خانم

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode