بر پرند ساده مشک سوده خرمن کرده ای
زیب را پیرایه بر نسرین ز سوسن کرده ای
شیوانامه زیبانگار که خامه گوهر بار سرکارش بدان روش نگاشته و به فرهنگ دری گهرهای گرانبها در آن انباشته بودند، انجمن آرای رسید و روشنی بخش دیده امید گشت. مژده تندرستی سرکار افسرده روان را رامشی بی کران انگیخت و رخت اندوه های کران از سامان دل و روان باز پرداخت. آفرین بر آن دست و پنجه که درین روش کاخی بلند افکند. و بر این منش شاخی برومند افراخت. نه کمند خرده گیران را بر آن دستی و نه از باد گرفت سرد سرایان این را شکستی. جاویدان زبان سخته سنجان بسته ماند و بازار پخته نگاران شکسته نگاران زهی بی شرمی که این تنگ مایه پست پایه را با همه تنگدستی اندیشه پاسخ گریبان گیر است و زالی خرسوار را در این پهنه که یکه تازان سپر انداخته و اسب اندازان به سر تاخته تلواس دار و گیر، شعر:
می سپارم رهی که اول گام
رخش رستم نرفته لنگ آید
ولی چون دشت شوخ چشمی فراخ است و شبرنگ خامه در تکاپوی ناهنجاری گستاخ، لگامی خواهم داد و دو سه گامی خواهم سپرد، درنگ سهلان سنگ سرکاری در سامان سیاه کوه سخت دراز افتاد و فرسوده جان جداماندگان بر گذرگاه چشمداشت و دل نگرانی بااندوهی گران انباز ماند.
دل دور از آن فرگاه مرغی گم کرده آشیان است و تن در طوفان سرشک گسسته لنگر کشتی بی بادبان، رهی را اگر آگهی بود که رنج جدائی و شکنج تنهایی بدین دست کارگر است و جان شکر چار اسبه پیاده از پی تاختمی. امید گاهی آقا سید جعفر گستاخی می ورزد که خرمای نیازی را برادر مهربان آقا حسین بی کم و کاست باز سپرد کام جان شیرین و سپاس راه آورد سرکاری انجام یافت. پنج ابره چادری کار جندق که همراه بار خرمائی فرستاده اند، سه را من برداشتم و به دو به ایشان واگذار افتاد. شره بر آنش داشته که یکی سه هزار از من یک لا پیرهن بستاند و مرا اندیشه آنکه بر این استخوانش باز دهم نیش و اگر به دندانم پوست بر تن و جامه بر اندام پاره کند، دو هزار بیش ندهم. از این رهگذر میانه من و ایشان رزم و ستیز است و ناورد ایران و انگریز، پس از این گیرودارها و گفت و گزارها پیمان بر آن رفت که داوری به سر کار آریم و از آن سرور چاره کار جوئیم. هر چه از آن فرگاه فرمان رسد بی چون و چند و کوب و کند کاربند آئیم و سپاس اندیش پاک خداوند.
باری خود دانی که بام ما تاب لگد ترکتاز و دست انداز ندارد، از چنگ این فزون جوی شره بازم رهائی بخش و به آسودگی آشنائی ده، که کاوش پیوست و کوشش یک دستش کارم به جان برد و کاردم به استخوان، دیده در راه نامه سرکاری باز و از چشمداشت سفید است.
کمترین بنده خاکسار یغما بعد از درودی نیازمندانه می گوید در کار کشت و درود و گردآوری های گندم و جو خواه جندق خواه«هد» خواه نیک خواه بد هر چه هست نگران باش و به دیگران بازممان. خوشه تا خرمن، مشت تا خروار بی آگاهی و فرمان تو ندروند و خرمن نکنند و گردون نرانند و دانه از کاه باز نپردازند و به ترازو و جو سنگ نپیمایند و مزد درودگر و دهقان ندهند و به خانه نبرند. هر چه کنی خود کن و کار خود ناکرده را کار مدان، یکسر جو نیم پرکاه دستمزد برزگر تا مشته ستانرا نگاه مدار، هر چه ماند هر جا دانی بریز و سیاهه بردار و کلید را به دست دائی سپار و سفارش فرمای که چون سال گذشته از شوریده کاری کام شیرین خود تلخ و ابروی احمد را ترش نخواهد. آنچه نوشتم یادت نرود و بادش نبرد که انجام افسوس و دریغ باید خورد، در هر شماری کیش درست کاری گزیدن خوشتر از پشت دست سست هنجاری گزیدن است. کس ندیدم که گم شد از ره راست.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نظم و زیبایی ادبیات فارسی نوشته شده و حاوی موضوعاتی همچون جملهنگاری، احساسات و نظرات نویسنده دربارهی زندگی و کار است. نویسنده به توصیف زیباییهای طبیعت و مفهوم عشق و دوستی میپردازد و در عین حال از مشکلات و چالشهای زندگی نیز سخن میگوید. او به ناامیدیها و دغدغههای خود اشاره کرده و بر اهمیت کار و مسئولیتپذیری تأکید میکند. همچنین به ضرورت دقت و احتیاط در امور زندگی و کار اشاره میکند و از دیگران میخواهد که در کارهایشان هوشیار باشند و از اشتباهات پرهیز کنند. در نهایت، نویسنده به نوعی احساس تأسف و ناراحتی دربارهی مشکلات یادآوری میکند و توصیه میکند که هیچکس از مسیر راست منحرف نشود.
هوش مصنوعی: شما به سادگی بر روی پرند پر از مشک کار کردهاید و زیبایی را بر روی گل نسرین مانند زینتی بر گل سوسن قرار دادهاید.
هوش مصنوعی: شیوانامه زیبانگار، که با قلمی پر ارزش و با روشی خاص نوشته شده است و به فرهنگ دری پر از گوهرهای گرانبها غنی شده، به جمعی از اندیشمندان رسید و امید را در دلها روشن کرد. خبر خوش بهبودی روح افسردهاش، آرامشی بیحد به او بخشید و غمها را از دل و جانش زدود. باید ستایش کرد دست و هنر او را که در این روشنگری، بنایی بلند برپا کرد و بر این روش شاخی سرسبز و استوار برافراشت. نه انتقادها به آن دست آسیب رساند و نه تهدیدهای دیگران آن را شکست. زبان سرسخت کسانی که مخالف هستند در برابر این شاهکار خاموش ماند و بازار شاعران و نویسندگان دلسرد و ناامید، برای این کارشناس و هنرمند بیشرم، شکست خورد. در این عرصه، جایی که قهرمانان سپر برداشته و سواران با شجاعت پیش میروند، تنش و رقابت به اوج خود رسیده است.
هوش مصنوعی: من مسیری را به دست میسپارم که حتی رستم هم در اولین قدمش نتوانسته آن را طی کند و در آن لنگ میزند.
هوش مصنوعی: اما با وجود اینکه دشت وسیع و شگفتانگیز است و شبرنگ در تلاش برای ایجاد نابسامانی است، من تصمیم دارم چند گام جلو بروم. در این حال، سنگی بزرگ و سنگین بر روی زمین افتاده و از این سو، کسانی که از آنجا عبور میکنند، با نگرانی و دلتنگی زیادی مواجه میشوند.
هوش مصنوعی: دل دور از آن منطقهای که مرغی آشیانهاش را گم کرده، و سر در طوفان اشک، مانند کشتی بیبادبان در تاخیر است. اگر کسی از رنج جدایی و شکنجه تنهایی خبر داشت، میدانست که این وضعیت به دست خودم است و جانم به شدت در تلاش است. امیدوارم آقا سید جعفر با جراتی که دارد، خرماهای نیازی را که برادر مهربان آقا حسین به درستی در اختیار من گذاشته، با کمال تشکر دریافت کنم. پنج بسته چادر که همراه بار خرما فرستاده شده، سه تای آن را من برمیدارم و دو تای دیگر به آنها واگذار میشود. یکی از آنها تلاش دارد سههزار تومان از من بگیرد، و من نگرانم که اگر به او اجازه دهم، ممکن است آسیب ببیند و در این حالت حاضر نیستم بیش از دو هزار تومان بپردازم. در این میانه، میان من و او جنگ و درگیری است، مانند جنگ ایران و انگلیس. پس از این کشمکشها و گفتگوها تصمیم گرفتهایم که برای حل مشکل به یک داور مراجعه کنیم و از آن شخص راه چارهای بیابیم. هر دستوری که از آن شخص بیاید، بیچون و چرا و بدون هیچ تأخیری اجرا خواهیم کرد و سپاس خداوند را بهجا خواهیم آورد.
هوش مصنوعی: خودت بهتر میدانی که بام ما نمیتواند فشار و چالشها را تحمل کند. از این سیل و فشار زیادی که بر ما میآید، نجاتم بده و به آرامش و آشنایی برسان. تلاش و کوششی که به آن مشغول هستم، جانم را به درد آورده و کار را سخت کرده است. عزمم را جزم کردهام و منتظر خبری امیدبخش هستم.
هوش مصنوعی: کمترین خدمتگزار، یغما، بعد از یک سلام نیازمندانه میگوید که در امور کاشت، برداشت و جمعآوری گندم و جو چه خوب، چه بد، چه با دقت و چه بدون دقت، باید مراقب باشید و به دیگران نیز هشدار دهید. خوشه تا خرمن، با ناآگاهی و بدون فرمان شما، نباید بیفتد و کارها باید درست انجام شوند. کسی نباید بدون نظارت شما دانهها را از کاه جدا کند یا مقادیر را نادرست اندازهگیری کند و نباید مزد کارگران و کشاورزان را نادیده بگیرد. هر کاری که میخواهید انجام دهید، خودتان انجام دهید و کاری را که انجام نشده است به حساب نیاورید. هیچ چیز را دست کم نگیرید و هر چه باقی ماند، به مکان مناسبش بریزید. کلیدها را به دایی بسپارید و از او بخواهید که مانند سال گذشته از کارهای ناپخته خود نتیجهای تلخ نگیرد. آنچه نوشتم فراموش نکنید و نگذارید که باد ببرد، چرا که بعداً افسوس آن را خواهید خورد. در هر کاری انتخاب درست بهتر از انتخاب نادرست و سست است. هیچ کس را ندیدهام که از مسیر درست منحرف شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.