خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹
دل شد از دست و نه جای سخن است
وز توام جای تظلم زدن است
دل تو را خواه قولا واحدا
تا تو خواهیش دو قولی سخن است
آنچه در آینه بینم نه منم
[...]
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۹
صاحب جلد کت از راه ببرد
وین هم از جلدی آن قحبه زن است
ورنه این سیم سر زرین گوش
چه سزاوار چو تو سیم تن است
یک شبی حجره من روشن کن
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹ - سبب نظم جواهر آبدار سبحة الابرار که هر عقد وی از رشته آمال عقده گشاست و هر مهره از آن در گردش احوال مهر افزاست
گرچه آن گوهر بحر کهن است
این نو آیین در درج سخن است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۹ - حکایت مناظره کلیم در نواحی طور با آن سیه گلیم مهجور که چرا سجده آدم نکردی و سر به طوق لعنت درآوردی
ذات من بر صفت خویشتن است
عشق او لازمه ذات من است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۸ - حکایت آن متورع آبی از قبول مرغابی شکار کرده به چنگل بازی طعمه از غیر وجه خورده
جره بازت که شکاری فکن است
جره از جوزه هر بیوه زن است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۹ - عقد چهاردهم در شکر که صرف کردن نعمت منعم است در حق گزاری او و اعتراف به عجز و قصور در سپاسداری او
آنچه زینها به تو پرتوفکن است
لختی از نعمت بیرون تن است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۲ - عقد پانزدهم در خوف که طریق احتیاط ورزیدن است و بر نعمت امنیت و انبساط لرزیدن
چرخ را بین که چه بیداد فن است
مرگ را بین که چه بنیاد کن است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۸ - مناجات در تقریب سماع
بنده جامی نه ازان انجمن است
لیک در دامنشان دستزن است
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱
موسم جوش گل و نسترن است
لاله تریاکی سیر چمن است
شوخ چشم است ز بس نرگس باغ
غنچه در پردهٔ صد پیرهن است
سوسن از قشقهٔ زرین در باغ
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱
گاه کاخ است نه وقت چمن است
نوبت خرمی انجمن است
از رخ وقامت و تن شاهد بزم
نایب سوری و سرو وسمن است
لب شیرین خلف نیشکر است
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۱ - حقیقت و مجاز
بلبلی شیفته میگفت به گل
که جمال تو چراغ چمن است
گفت، امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمن است
چونکه فردا شد و پژمرده شدم
[...]