گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸

 

طرهٔ یار پریشان چه خوش است

قامت دوست خرامان چه خوش است

خط خوش بر لب جانان چه نکوست

سبزه و چشمهٔ حیوان چه خوش است

از می عشق دلی مست و خراب

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸

 

از در یار گذر نتوان کرد

رخ سوی یار دگر نتوان کرد

ناگذشته ز سر هر دو جهان

بر سر کوش گذر نتوان کرد

زان چنان رخ، که تمنای دل است

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱

 

تا کی از دست تو خونابه خورم؟

رحمتی، کز غم خون شد جگرم

لحظه لحظه بترم، دور از تو

دم به دم از غم تو زارترم

نه همانا که درین واقعه من

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹

 

ای که از لطف سراسر جانی

جان چه باشد؟ که تو صد چندانی

تو چه چیزی؟ چه بلایی؟ چه کسی؟

فتنه‌ای؟ شنقصه‌ای؟ فتانی؟

حکمت از چیست روان بر همه کس؟

[...]

عراقی
 

عراقی » لمعات » بسم الله الرحمن الرحیم

 

وانیو ان کنت بن آدم صورة

فلیفیه معنی شاهد بابوتی

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ دوازدهم

 

آینۀ صورت از سفر دور است

کان پذیر ای صورت از نور است

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفدهم

 

گر ز خورشید بوم بی نور است

از پی ضعف خود، نه از پی اوست

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم

 

این چه رنگ است بدین زیبائی؟

چه لباس است بدین یکتائی؟

عراقی