گنجور

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۷ - تجدید مطلع

 

ای شب هجر تو در دیده خورشید سبل

چشم روح القدس از شوق جمالت احول

مژه برهم نزدم دوش که در بیت حزن

تا صبا حم در دل کوفت تمنای اجل

از دل و دامن آلوده در یأس مزن

[...]

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۳۰ - حسب حالی از خویشتن

 

رفتم ای غم زپی عمر شتابان رفتم

بشتاب ار طلبت هست زمن هان رفتم

مشتاب ای غم دنیا که بگردم نرسی

بکن از دور وداعم که شتابان رفتم

ایها الناس بگوئید مبارک بادم

[...]

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۳۱ - تجدید مطلع

 

از در دوست چگویم بچه عنوان رفتم

همه شوق آمده بودم همه حرمان رفتم

بس بدیوار زدم سر،که در این کوچه تنگ

آمدم مست و سراسیمه و حیران رفتم

رفتم از کوی تو لب تشنه بگلگون سرشک

[...]

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۳۷ - درمدح امیرالمؤمنین علی (ع)

 

منم آن سحر بیان کز مدد طبع سلیم

نبرد ناطقه نام سخنم بی تعظیم

منم آن مایه فطرت که گر انصاف بود

با وجودم نتوان گفت باندیشه فهیم

منم آن بحر لباب ز معانی که بود

[...]

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۵۷ - در تهنیت تولد فرزند خانخان

 

بود درکتم عدم بکر طبیعت را جای

که خرد بر سرش استاده همی گفت برآی

چند در پرده نشیند خلف دوده کون

محرمی نیست مگر هم تو شوی پرده گشای

نه ترا عقد زفاف است در این پرده ضرور

[...]

عرفی
 

عرفی » قطعات » شمارهٔ ۵ - رفع تهمت

 

تهمت فسق بمن کرد یکی کفراندیش

کایزد از صورت او معنی آدم برداشت

این سخن گوشزد شاهد عصمت گردید

شد پریشان چوسر زلفش و ماتم برداشت

روزگار آمد گفتاش که مخروش که من

[...]

عرفی
 

عرفی » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - سعدی و عرفی

 

دی کسی گفت که سعدی گهراندوز سخن

قطعه‌ای گفته، که اندیشه بدان می‌نازد

گفتم این گوش بدان نغمه سزد گفت آری

اینک از پرده عنان سوی تو می‌اندازد

سخن از عشق حرام است بر آن بیهده‌گو

[...]

عرفی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode