تهمت فسق بمن کرد یکی کفراندیش
کایزد از صورت او معنی آدم برداشت
این سخن گوشزد شاهد عصمت گردید
شد پریشان چوسر زلفش و ماتم برداشت
روزگار آمد گفتاش که مخروش که من
پرده زین راز تهی مایه نخواهم برداشت
گفت از اول غلط افتاد مرا می بایست
دل زهم صحبتی مردم بیغم برداشت
من از این حرف بجوشیدم و گفتم دل من
آنچه برداشت خود از کون مکان غم برداشت
تو مرادانی و من نیز ترا می دانم
پس چرا باید ازاین مایه دل از هم برداشت
اهل دنیا همگی تهمت کبرند و فساد
رخت خود را که از این و رطه مسلم برداشت
ستم تهمت جهال نه برما و تو رفت
یوسف این را متحمل شد و مریم برداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.