رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۲
با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست
بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۸
با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست
بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۸ - به شاهد لغت تیم، بمعنی کاروانسرا
از شمار تو . . . طرفه بمهر است هنوز
وز شمارد گران چون در تیم دو دراست
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷
آسمان است آن یا عالم پر تصویرست
نوبهارست آن یا جنت پر نخجیرست
قطب مُلک است آن یا دایرهٔ گردون است
رکن دین است آن یا معجزهٔ تقدیرست
نقطهٔ قطب زمین را صفتش پرگارست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - ایضا له
عالم لطف و کرم سرور ارباب هنر
ای که انعام تو چون فضل تو بی پایانست
جان درازیّ امل از قلم کوته تست
که ریاض کرم از گریۀ او خندانست
فیض انعام جز از کلک تو می نگشاید
[...]
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۳
ای که بر مرکب تازنده سواری هش دار
که خر خارکش مسکین در آب و گل است
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۳
آتش از خانهٔ همسایهٔ درویش مخواه
کآنچه بر روزن او میگذرد دود دل است
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳
ای که شهد شکرین تو برد آب نبات
خاک خاک کف پای تو شود آب حیات
بشکر خنده ز تنگ شکر شورانگیز
تا شکر ریخته ئی ریخته ئی آب نبات
از دل تنگ شکر شور بر آمد روزی
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸
نفسی همدم ما باش که عالم نفسیست
کان کسی نیست که هر لحظه دلش پیش کسیت
تو کجا صید من سوخته خرمن باشی
که شنیدست عقابی که شکار مگسیست
نه من دلشده دارم هوس رویت و بس
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱
محنت ما همه دولت غم ما جمله نشاط
هستی ما همه نی نیستی ما همه هست
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱
یک نفس در همه عالم ننشینیم در پای
تا نیاریم سر زلف دلارام به دست
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۵
دست بالا بنما درزی ازان شال درشت
تا بدانند که نازک بدنی زین دستست
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش اول - قسمت دوم
تنم از ضعف چنان شد که اجل جست و نیافت
ناله هر چند نشان داد که در پیرهن است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
کشته بینندم و قاتل نشناسند که کیست
کاین خدنگ از نظر خلق نهان می آید
مستغرق فراقم و جویای وصل یار
کشتی شکسته چشم امیدش به ساحل است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
ای خوش آن طالب دیدار که در راه طلب
شوق در گوش دلش گفت که دلدار کجاست
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول
بود سرمست را خوابی کفایت
گل غم دیده را آبی کفایت
به درویش ده آنچه داری نخست
که بنگاه درویش را کس نجست
کفی گل در همه ی روی زمین نیست
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم
حذر از پیروی نفس که در راه خدا
مردم افکن تر از این غول بیابانی نیست
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم
عالم و عابد و صوفی همه طفلان ره اند
مرد اگر هست بجز عالم ربانی نیست