گنجور

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

ای به درگاه تو از قدس روان قافله‌ها

پیش طوف سر کوی تو خجل نافله‌ها

هرکجا شاکله فضل تو در ذکر آمد

غیر تشویر نشد شاکله شاکله‌ها

مشکل آید همی اسناد تولد به تو زانک

[...]

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

بر در دوست که قدر گهر پاک آنجا

خاک باشد چه بود قیمت این خاک آنجا

بر سر کوی غم او چه جگرها چاک است

شرمم اید که برم پیرهن چاک آنجا

ای دل آسیمه سر از کوی بلا می آئی

[...]

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

آنکه در آتش غم سوخت دل خام من است

وآنکه او را غم کس نیست دلارام من است

توکه ته جرعه جام تو بود کوثر عشق

چه خبر داری ازین شعله که آشام من است

گرمی آتش دوزخ خوی خجلت ریزد

[...]

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

این زمینی ست که جولانگاه جانان بوده ست

در تن از جلوه جانان منش جان بوده ست

این زمینی ست که از نور جمال ورخ دوست

آفتابش حجل از ریگ بیابان بوده ست

این مدینه ست همانا که حریم حرمش

[...]

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

کو سری کش سر فتراک تو یکچند نداشت

یا دلی کش شکن زلف تو در بند نداشت

دلم از بهر تو پیوند دو عالم بگسست

سر موئی سر زلفت سر پیوند نداشت

جز ز جوی غم عشقت دل من آب نخورد

[...]

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

آفت تقوی ما جلوه کنان می آید

خوش شراری به سر خرمن جان می آید

عمرها رفت پس از سوختن ما و هنوز

بوی مهر تو ز خاکسترمان می آید

روزی از دیده گذشتی تو و خون از مژه ام

[...]

میرداماد
 
 
sunny dark_mode