رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۵
چون درآمد آن کدیور، مرد زفت
بیل هشت و داس گاله برگرفت
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸
گر نبودی در جهان امکان گفت
کی توانستی گل معنی شکفت
جان ما را تا به حق شد چشم باز
بس که گفت و بس گل معنی که رفت
بی قراری پیشه کرد و روز و شب
[...]
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
چند گویم چون نیایی در صفت
چون کنم چون من ندارم معرفت
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
عجز از آن همشیره شد با معرفت
کو نه در شرح آید و نه در صفت
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
ای خلیفهزادهٔ بی معرفت
با پدر در معرفت شو هم صفت
عطار » منطقالطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد
در نهان دختر گدا را خواند و گفت
چون تویی را چون منی کی بود جفت
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
چون مرید آن قصه بشنود، از شگفت
روی چون زر کرد و زاری درگرفت
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت نومریدی که زر از شیخ خود پنهان میداشت
شیخ میدانست، چیزی مینگفت
همچنان میداشت او زر در نهفت
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » نکتهای که شیخ بصره از رابعه پرسید
زانک ترسیدم که چون شد سیم جفت
راه زن گردد فرو نتوان گرفت
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت غافلی که عود میسوخت
عشق صورت، نیست عشق معرفت
هست شهوت بازی ای حیوان صفت
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » سخن دیوانهای دربارهٔ عالم
در کسی چون جمع آمد این صفت
رتبت او چون بود در معرفت
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی که خری به عاریت گرفت و آنرا گرگ درید
رفت سوی آسیا و خوش بخفت
چون بخفت آن مرد حالی خر برفت
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی که از نبی اجازهٔ نماز بر مصلایی گرفت
پس سیم وادیست آن معرفت
پس چهارم وادی استغنی صفت
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت پاسبانی عاشق که هیچ نمیخفت
هم دمی با عاشق بیخواب گفت
کاخر ای بیخواب یک دم شب بخفت
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت پاسبانی عاشق که هیچ نمیخفت
چون ترا این پاسبانی شد صفت
عشق زود آید پدید و معرفت
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » گفتار عباسه دربارهٔ عشق و معرفت
هست دایم سلطنت در معرفت
جهد کن تا حاصل آید این صفت
عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » راز و نیاز لقمان سرخسی با پروردگار
بیصفت گشتم، نگشتم بیصفت
عارفم اما ندارم معرفت