گنجور

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

عشق یارم هر زمانی منزل اندر دل کند

تا به زیر حلقهٔ زلفش دلم منزل‌کند

دل‌که از من بگسلد منزل‌کند در زلف او

عشق او کز در درآید منزل اندر دل کند

هرکجا او بگذرد رویش جهان پرگل‌کند

[...]

امیر معزی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۹

 

در بیابان هرکه یاد آن خم کاکل کند

جلوه چون آب روان در سایهٔ سنبل کند

هرکه را افتد هوای آن لب میگون به سر

غنچه‌ای از گوشهٔ دستار هردم گل کند

از فغان و ناله گلشن را به تنگ آورده است

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۲

 

هر که قطع راه مطلب در رکاب دل کند

هفتخوان چرخ را چون آه یک منزل کند

خاک در دستش بود، چون باد، هنگام رحیل

هر که اوقات گرامی صرف آب و گل کند

هر که می داند به سعی این راه را نتوان برید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۳

 

باطلان را گفتگوی حق اثر در دل کند

آب شیرین گر زمین شور را قابل کند

چون جواب تلخ از احسان خود باشد خجل

بحر را همت اگر در دامن سایل کند

نعل در آتش گذارد هر که را درد طلب

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۴

 

فکر زلفت، دود دل را دسته سنبل کند

حرف رخسارت، نفس را رشک شاخ گل کند

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

بر سرم روزی که از زلف تو سودا گل کند

حلقه زنجیر را در پای من سنبل کند

مهربانی می کند هر کس شکستم می دهد

بر سر من پا گذارد جای چون کاکل کند

در جوار بزرگان یابند خوردان تربیت

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶

 

آتشم روزی که از دامان صحرا گل کند

چشم آهو را تماشاخانه بلبل کند

جوش سودایم اگر چون گردباد آیم به رقص

پیچ و تاب من بیابان را پر از سنبل کند

نافه را ریزد به راه کاروان گردباد

[...]

سیدای نسفی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وله

 

تانه گرد راهت اندر دامنی منزل کند

هرکجا خاکیست چشمم زاشک حسرت گل کند

کو مرا بختی که بر سوی منت مایل کند

رخ بزلفت زابروان و مژه صید دل کند

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode