گنجور

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۶

 

تا که از دون همتی ما منزل اندر جان کنیم

رخت بربندیم از جان قصد آن جانان کنیم

۱ بیت
خواجه عبدالله انصاری
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

خیز تا در صف عقل و عافیت جولان کنیم

نفس کلی را بدل بر نقشِ شادِروان کنیم

دشنهٔ تحقیق برداریم ابراهیم وار

گوسفند نفس شهوانی بدو قربان کنیم

گر برآرد سر چو فرعون اندرین ره شهوتی

[...]

۱۰ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲

 

گاه رزم آمد بیا تا عزم زی میدان کنیم

مرد عشق آمد بیا تا گرد او جولان کنیم

چنگ در فتراک این معشوق عاشق کش زنیم

پس لگام نیستی را بر سر فرسان کنیم

گر برآید خط توقعیش برین منشور ما

[...]

۲۱ بیت
سنایی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۸۴ - ۲۶ - النوبة الثالثة

 

تا کی از دون همتی ما منزل اندر جان کنیم

رخت بر بندیم از جان قصد آن جانان کنیم‌

شاهد الّا تخافوا از نقاب آمد برون

سر بر آری خرقه بازان تا که جان افشان کنیم‌

۲ بیت
میبدی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲

 

وقت آن آمد که ما آن ماه را مهمان کنیم

پیش او شکرانه جان خویش را قربان کنیم

چون ز راه اندر رسد ما روی بر راهش نهیم

وانگهی بر خاک راهش دیده خون‌افشان کنیم

هرچه در صد سال گرد آورده باشیم این زمان

[...]

۱۴ بیت
عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۸

 

ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم

دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم

گر ز داغ هجر او دردی است در دل‌های ما

ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم

چون به دست ما سپارد زلف مشک افشان خویش

[...]

۱۱ بیت
مولانا
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶

 

ایخوش آنروزی که ما جان در ره جانان کنیم

ترک یک جان کرده خود را منبع صد جان کنیم

اختیار خود به پیش اختیار او نهیم

هرچه او می‌خواهد از ما از دل و جان آن کنیم

خدمت سلطان عشق حق شهنشاهی بود

[...]

۱۲ بیت
فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷

 

گر شود روزی شبی کان ماهرا مهمان کنیم

خویش را در مطبخ مهمانیش قربان کنیم

نیست ما را منزلی شایستهٔ او غیر دل

خانهٔ دلرا بشمع روی او تابان کنیم

نیست مقصد جز گداز عاشقان معشوق را

[...]

۸ بیت
فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸

 

ای خدا عشقی که دل بر آتشش بریان کنیم

ماه سیمائی که جان از مهر او تابان کنیم

روح بخشی کو دهد هر دم حیات تازه‌ای

دم به دم جان بخشد و ما در رهش قربان کنیم

لاله رخساری که دل خون گردد از سودای او

[...]

۱۲ بیت
فیض کاشانی