قوله تعالی: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ... الآیة... اینست یاد دوست مهربان، آسایش دل و غذاء جان، یادی که گوی است و انسش چوگان، مرکب او شوق و مهر او میدان، گل او سوز و معرفت او بوستان، یادی که حق در آن پیدا، بحقیقت حق پیوسته از بشریت جدا، یادی که درخت توحید را آبشخورست دوستی حق مر آن را میوه و برست. اینست که رب العالمین گفت لا یزال العبد یذکرنی و اذکره حتی عشقنی و عشقته. این نه آن یاد زبان است که تو دانی، که آن در درون جانست.
بو یزید روزگاری بر آمد که ذکر زبان کمتر کردی، چون او را از آن پرسیدند.
گفت عجب دارم ازین یاد زبان، عجبتر ازین کو بیگانه است، بیگانه چکند در میان، که یاد اوست خود در میان جان.
در قصه عشق تو بسی مشکلهاست
من با تو بهم میان ما منزلهاست
عجبت لمن یقول ذکرت ربی
فهل انسی فاذکر ما نسیت.
آن عزیز وقت خویش در مناجات گوید: خداوندا! یادت چون کنم که خود در یادی و رهی را از فراموشی فریادی، یادی و یادگاری، و دریافتن خود یاری، خداوندا هر که در تو رسید غمان وی برسید، هر که ترا دید جان وی بخندید. بنازتر از ذاکران تو در دو گیتی کیست؟ و بنده را اولیتر از شادی تو چیست؟ ای مسکین تو خود یاد کرد و یادداشت وی چه شناسی! سفر نکرده منزل چه دانی! دوست ندیده از نام و نشان وی چه خبر داری؟
معبود خودی و عابد خویشتنی
زیرا که برای خود کنی هر چه کنی
اگر بجان خطر کی با خطر شوی، و گر روزی بکوی حقیقت گذر کنی وز انجا که سرست او را یاد کنی آن بینی که لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر»
یک بار بکوی ما گذر باید کرد
در صنع لطیف ما نظر باید کرد
گر گل خواهی بجان خطر باید کرد
دل را ز وصال ما خبر باید کرد
و فی بعض کتب اللَّه عبدی! ستدکرنی اذا جربت غیری انی خیر لک ممن سوای، بنده من چون دیگران را بیازمایی و به بینی آن گه تو قدر ما بدانی، و حق ما بشناسی، یا چون نامهربانی ایشان بینی مهربانی و وفاداری ما دریابی، و بدانی که ما بر تو از همگان مهربان تریم، و به کار آمده تر. عبدی أ لم اذکرک قبل ان تذکرنی بنده من یک نشان مهربانی ما آنست که نخست ما ترا یاد کردیم، پس تو ما را یاد کردی، أ لم أحبّک قبل ان تحبّنی نخست من ترا خواستم پس تو مرا خواستی. عبدی! ما استحییت منی اذ اعرضت عنی و اقبلت علی غیری؟ فاین تذهب و بابی لک مفتوح و عطائی لک مبذول این چنانست که گویند.
ترا باشد هم از من روشنایی
بسی گردی و پس هم با من آیی
بعزّت عزیز که اگر یک قدم در راه او برداری هزار کرم ازو بتو رسد، منک یسیر خدمة و منه کثیر نعمة، منک قلیل طاعة و منه جلیل رحمة. و الیه اشار النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم حکایة عن اللَّه و عز و جل من ذکرنی فی نفسه ذکرته فی نفسی، و من ذکرنی فی ملاء ذکرته فی ملاء خیر منهم و من تقرب الیّ شبرا تقربت الیه ذراعا، و من اتانی مشیا أتیته هرولة وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ گفتهاند شکرت له شکر باشد بر دیدار نعمت و بر اعتبار افعال، و شکرته شکرست بر دیدار منعم و بر مشاهده ذات، این شکر اهل نهایت است و آن شکر اصحاب بدایت. رب العالمین دانست که معظم بندگان طاقت شکر اهل نهایت ندارند کار بریشان آسان کرد و شکر مهین ازیشان فرو نهاد.
نگفت و اشکرونی بل که گفت: وَ اشْکُرُوا لِی یعنی که شکر نعمت من بجای آرید، و حق آن بشناسید، و انگه از شناخت حق حق من بر مشاهده ذات من نومید شوید، که آن نه کار آب و گل است و نه حدیث جان و دل است، گل را خود چه خطر و دل را درین حدیث چه اثر، هر دو فرا آب ده! و وصل جانان بخود راه ده!
تا کی از دون همتی ما منزل اندر جان کنیم
رخت بر بندیم از جان قصد آن جانان کنیم
شاهد الّا تخافوا از نقاب آمد برون
سر بر آری خرقه بازان تا که جان افشان کنیم
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا... هم نداست و هم شهادت، و هم تهنیت و هم مدحت، ندایی با کرامت، شهادتی با لطافت، تهنیتی بر دوام، مدحتی تمام. اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ بر ذوق علم صبر سه قسم است: بر ترتیب اصبروا و صابروا و رابطوا اصبروا صبر بر بلاست، صابروا صبر از معصیت، رابطوا صبر بر طاعت. صبر بر بلا صبر محبانست، صبر از معصیت صبر خائفانست، صبر بر طاعت صبر راجیانست. محبّان صبر کنند بر بلا تا بنور فراست رسند، خائفان صبر کنند از معصیت تا بنور عصمت رسند، راجیان صبر کنند بر طاعت تا بانس خلوت رسند. علی الجمله بنده را بهمه حال صبر به، که رب العزة میگوید وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ. و اگر صابران را از علو قدر و کمال شرف همین بودی که إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ تمام بودی که این منزلت مقربانست و رتبت صدّیقان.
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ... الآیة... فاتتهم الحیاة الدنیویه لکنهم و صلوا الی الحیاة الأبدیة. چه زیانست ایشان را که از ذل دنیا باز رستند؟ چون بعز وصال مولی رسیدند؟
گر من بمرم مرا مگویید که مرد
گو مرده بدو زنده شد و دوست ببرد
زنده اوست که بدوست زنده است نه بجان، هر که بدوست زنده شد اوست زنده جاودان.
پیر طریقت گفت: خداوندا هر که شغل وی تویی شغلش کی بسر شود؟ هر که بتو زنده است هرگز کی بمیرد؟ جان در تن گر از تو محروم ماند چون مرده زندانیست، زنده اوست بحقیقت کش با تو زندگانیست، آفرین خدای بر آن کشتگان باد که ملک میگوید زندگانند ایشان.
بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ رداء هیبت بر کتف عزّ ایشان و سایه عرش عظیم تکیه گاه انس ایشان، و حضرت جلال حق آرامگاه جان ایشان، فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ.
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ... الآیة.... سنت خداوند عز و جل چنانست که هر آیت که بنده را در آن بیم دهد و سیاست نماید، هم بر عقب آن یا پیش از آن بنده را بنوازد و امید نماید، چنانک درین آیت بنده را بذکر آن سیاسات و انواع بلیات باز شکست، پس آن گه بشارت داد و بنواخت و گفت وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ و در اول آیت گفت إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ
سبحانه ما الطفه! و ارحمه بعباده! وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ... میگوید بیازمائیم شما را گاه بترس، و گاه به بیم، گاه بدرویشی، و گاه بگرسنگی، گاه بمصیبت ظاهر، و گاه باندوه باطن، آن بلاء ظاهر و آن مصیبت آشکارا خود آسان کاری است که گاه بود و گاه نه، چنانک بلاء ابراهیم و بلاء ایوب علیه السّلام، بلاء تمام اندوه باطن است که یک چشم زخم پای از جای بر نگیرد، و هر که او نزدیکتر و بدوستی سزاوارتر و وصال را شایستهتر اندوه وی بیشتر. چنانک اندوه مصطفی که نه بر افق اعلی طاقت داشت و نه بر بسیط زمین قرار، چنانک پروانه در پیش چراغ، نه طاقت آن که با چراغ بماند و نه چاره آنک از چراغ دور ماند! بزبان حال گوید:
در هجر همی بسازم از شرم خیال
در وصل همی بسوزم از بیم زوال
پروانه شمع را همین باشد حال
در هجر نسوزد و بسوزد بوصال
آری هر که وصل ما جوید و قرب ما خواهد، ناچار است او را بار محنت کشیدن و شربت اندوه چشیدن، آسیه زن فرعون همسایگی حق طلب کرد و قربت وی خواست گفت ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنّة خداوندا در همسایگی تو حجره خواهم که در کوی دوست حجره نیکوست، آری نیکوست و لکن بهای آن بس گرانست، گر هر چیزی بزر فروشند، این را بجان و دل فروشند، آسیه گفت باکی نیست و گر بجای جانی هزار جان بودی دریغ نیست. پس آسیه را چهار میخ کردند، و در چشم وی میخ آهنین فرو بردند، و او در آن تعذیب میخندید و شادمانی همی کرد. این چنانست که گویند.
هر جا که مراد دلبر آمد
یک خار به از هزار خرماست
بشر حافی گفت در بازار بغداد میگذشتم یکی را هزار تازیانه بزدند که آه نکرد، آن گه او را بحبس بردند، از پی وی برفتم پرسیدم که این زخم از بهر چه بود، گفت. از آنک شیفته عشقم. گفتم چرا زاری نکردی تا تخفیف کردندی؟ گفت از آنک معشوقم بنظاره بود، بمشاهده معشوق چنان مستغرق بودم که پروای زاریدن نداشتم گفتم و لو نظرت الی المعشوق الاکبر و گر دیدارت بر دیدار دوست مهین آمدی خود چون بودی؟ قال فزعق زعقة و مات نعره بزد و جان نثار این سخن کرد. آری چون عشق درست بود بلا برنگ نعمت شود. دولتی بزرگ است این، جمال معشوق ترا بخود راه دهد تا در مشاهده وی همه قهری بلطف بر گیری، و لکن:
زان مینرسد بنزد تو هیچ خسی
در خوردن غمهای تو مردی باید!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن بالا درباره یاد خداوند و اهمیت آن در زندگی انسانهاست. نویسنده به آیه "فاذکرونی أذکرکم" اشاره میکند و تأکید میکند که یاد خدا، آسایش دل و غذای روح است. یاد خدا باید از دل و جان انسان برآید نه فقط یک ذکر زبانی.
نویسنده همچنین به عشق و ارتباط عمیق بین بنده و خدا اشاره میکند و تأکید میکند که خداوند همیشه پیشاپیش ما را یاد کرده و بندگانش را به یاد خود دعوت میکند. او به داستانهای عرفانی و شخصیتهای بزرگ مذهبی اشاره میکند که با عشق و فراق از معشوق خود محنت میکشند و در این راه، صبر و استقامت نشان میدهند.
در نهایت، نویسنده بیان میکند که با وجود مشقات و مشکلات در مسیر نزدیکی به خدا، این سختیها ارزشمند و گرانبها هستند و درک عشق به خدا میتواند تمام درد و رنجها را قابل تحمل کند.
هوش مصنوعی: این آیه به یادآوری خداوند اشاره دارد که باعث آرامش دل و تغذیه روح میشود. یاد او همچون بازی است که دل را شاد میکند و عشق و شوق در آن جاری است. این یاد، معرفت و سوزش را به همراه دارد و حقیقت الهی در آن نمایان میشود. یاد خدا به نوعی درخت توحید را سیراب میکند و دوستی با او میوههای ارزندهای به بار میآورد. خداوند در قرآن فرموده است که بندهام همیشه او را یاد میکند و در مقابل، خدا نیز آن بنده را یاد میکند تا جایی که بنده عاشق او و خدا عاشق او میشود. این یاد، یاد زبانی نیست بلکه عمق وجود انسان را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: در روزگاری، یزید به مرحلهای رسید که دیگر کمتر دربارهاش صحبت میشد و وقتی از او سوال کردند، خیلی کمتر به زبان آورده میشد.
هوش مصنوعی: میگوید که شگفتزدهام از این یاد و بیان، اما شگفتتر از آن این است که غریبهای در میان است، این غریبه کیست که یاد او در دل و جان خودم جا دارد.
هوش مصنوعی: در داستان عشق تو، مشکلات زیادی وجود دارد و من با تو، فاصلههایمان به هم نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: تعجب میکنم از کسی که میگوید به یاد خدا افتادم، آیا فراموش کردهام. پس آنچه را که فراموش کردهای، یادآور شو.
هوش مصنوعی: در این متن، گوینده در حال دعا و مناجات با خداوند است و از او میخواهد که یادش را بر دلش زنده نگه دارد. او میگوید که وقتی کسی به تو نزدیک شود، غمهای او از بین میرود و وقتی تو را میبیند، جانش شاد میشود. او از خداوند میپرسد که در این دنیا کیست که از یاد تو نازکتر باشد و چه چیزی برای بنده مهمتر از شاد کردن تو وجود دارد؟ او به یاد خداوند اشاره میکند و میگوید که بدون سفر کردن به جایی، چگونه میتوان درباره منزل و مقام او اطلاعات داشت؟ و بدون دیدن دوستی، چگونه میتوان از او و نشانههایش آگاه بود؟
هوش مصنوعی: خدای خودت را بشناس و به خودت توجه کن، زیرا هر کاری که برای خودت انجام دهی، در واقع خالصانه و درست است.
هوش مصنوعی: اگر با خطر مواجه شوی، و اگر روزی به حقیقتی نزدیک شوی و از آنجا که در آن قرار داری یاد او را کنی، آنجا چیزهایی میبینی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و هیچ قلبی به آن فکر نکرده است.
هوش مصنوعی: برای یک بار هم که شده باید از کوی ما گذر کنی و به زیباییهای هنری و لطیف ما توجه کنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به زیبایی و عشق دست یابی، باید ریسکهایی را به جان بخری و قلبت را از حال و هوای وصل ما آگاه کنی.
هوش مصنوعی: در برخی از کتب آمده است: ای بندۀ من! به یادم خواهی آمد زمانی که دیگران را آزمایش کردی و خواهی فهمید که من برای تو بهتر از دیگران هستم. وقتی که از محبت دیگران ناامید شوی، محبت و وفاداری ما را در خواهی یافت و درمییابی که ما نسبت به تو مهربانتر و متعهدتر از همه هستیم. ای بندۀ من، آیا فراموش نکردی که ما نخست تو را یاد کردیم و سپس تو ما را یاد کردی؟ آیا فراموش کردی که قبل از اینکه تو به ما حبّی داشته باشی، ما تو را خواسته بودیم؟ ای بندۀ من، آیا از من خجالت نمیکشی زمانی که از من دور میشوی و به دیگران روی میآوری؟ کجا میروی در حالی که درِ من برای تو همیشه باز است و بخشش من بیوقفه در دسترس توست؟
هوش مصنوعی: تو از من نور و روشنی زیادی میگیری و سپس به من برمیگردی.
هوش مصنوعی: در نزد خداوند عزیز، اگر یک گام به سوی او برداری، هزار انعام از جانب او به تو میرسد. تأثیر کم کاری تو با نیکیهای فراوان او جبران میشود. پیامبر اسلام (ص) هم به این معنا اشاره کرده است که وقتی کسی در دل خود به یاد من باشد، من نیز او را در دل خود یاد میکنم. اگر کسی در جمعی به یاد من باشد، من نیز او را در جمعی بهتر یاد میکنم. اگر کسی به اندازه یک قدم به من نزدیک شود، من به اندازه یک بازو به او نزدیک میشوم و اگر کسی با قدمهای عادی به سمتم بیاید، من با سرعت به او پاسخ میدهم. در این راستا، از بندگان خواسته شده است که شکر او را بجای آورند و کفران نکنند. شکر به دو معناست: نخست بر اساس مشاهده نعمتها و کارهای او، و دیگری بر اساس دیدن خود نیکوکار. شکر اول مخصوص کسانی است که در مراحل ابتدایی رشد spiritual هستند و شکر دوم برای کسانی است که به مراحل بالاتر رسیدهاند. خداوند به خوبی میداند که بیشتر بندگان نمیتوانند شکر بالاترین مرحله را بگذارند؛ بنابراین کار را برایشان آسانتر کرده و شکر در سطح پایینتری را از آنان خواسته است.
هوش مصنوعی: او نگفت که فقط سپاسگزاری کنید، بلکه فرمود: شکر نعمتهای من را به جا آورید و حق آن را بشناسید. سپس به این نکته اشاره کرد که وقتی حقیقت من شناخته شود، دیگر امیدی به درک ذات من نداشته باشید، زیرا فهمیدن این موضوع نه کار بدن خاکی است و نه مربوط به روح و دل. بدن خود هیچ خطر و تهدیدی را حس نمیکند و دل نیز در این موضوع تأثیری ندارد. هر دو باید از آب زندگی بگذرند و راهی برای اتصال به جانان پیدا کنند.
هوش مصنوعی: چقدر باید به زندگی پایینرده خود ادامه دهیم؟ بیایید از این حالت رها شویم و به سوی معشوق واقعی خود حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی به ما اطمینان میدهند که نترسیم، زیرا پردهها کنار رفته و حقیقت نمایان شده است. از این رو، کسانی که در تلاشاند تا حقایق را درک کنند، باید خود را آزاد کنند تا بتوانند جانشان را برای این حقیقت فدای کنند.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آوردهاید... این بیان هم ندا و هم گواهی، هم تبریک و هم ستایش است. ندا با احترام، گواهی با لطافت، تبریکی همیشه جاری و ستایشی کامل است. با صبر و نماز کمک بگیرید. صبر دارای سه نوع است: «اصبروا» برای صبر در برابر بلا، «صابروا» برای صبر از معصیت، و «رابطوا» برای صبر در طاعت. صبر در برابر بلا نوعی عشق است، صبر از معصیت نشانهای از ترس است و صبر در طاعت ویژگی امیدواران است. عاشقان در برابر بلا صبر میکنند تا به نور بصیرت دست یابند، ترسانان از معصیت صبر میکنند تا به نور عصمت برسند و امیدواران در طاعت صبر میکنند تا به انس در خلوت برسند. به طور کلی، در همه حال باید صبر داشت، چرا که پروردگار میفرماید: «و اگر صبر کنید، برای شما بهتر است». اگر صابران از مقام والای خود خبر داشتند، میدانستند که خداوند با صابران است و این مقام ویژه مقربان و رتبه صدّیقان است.
هوش مصنوعی: و به کسانی که در راه خدا کشته میشوند، نگوید که مردهاند. بلکه آنها زندهاند و از نعمتهای الهی بهرهمندند. چه ضرری دارد برای آنها که از ذلت دنیا رهایی یافتهاند؟ زیرا به عزت و آغوش الهی رسیدهاند.
هوش مصنوعی: اگر من بمیرم، به من نگویید که او مرده است، بلکه بگویید که او زنده شد و دوستش را با خود برد.
هوش مصنوعی: آنکس که محبت و دوستی را در زندگیاش تجربه کند، واقعاً زنده است نه صرفاً به خاطر وجود فیزیکیاش. هر کس که به دوستی و عشق رهنمون گردد، به حقیقت حیات ابدی دست مییابد.
هوش مصنوعی: پیر طریقت میگوید: خداوندا، هر کس که در کارش تو حضور داری، کی میتواند کارش به پایان برسد؟ هر کسی که با تو زندگی میکند، هرگز نمیتواند بمیرد. اگر جان از تو دور باشد، مانند یک زندانی مرده است. به راستی، زنده کسی است که با تو زندگی کند. عجب بر آن کسانی که مردهاند، چرا که ملک میگوید آنان زندهاند.
هوش مصنوعی: بلکه ایشان زندهاند، اما شما احساس نمیکنید. لباس هیبت بر دوش عزتشان و سایه عرش بزرگ، پناهگاه و آرامش آنان است. و مقام جلال حق، مامن جان ایشان میباشد؛ در جایگاه راستگوئی نزد پادشاهی توانا.
هوش مصنوعی: خداوند در سنت خود به این شکل عمل میکند که هر بار که بندهاش را با هشدار و پیامدهای سختی مواجه میکند، به دنبال آن یا پیش از آن، به او امید و آرامش میدهد. در این آیه، ابتدا به خطرات و مشکلات اشاره میشود، اما سپس به مؤمنان بشارت داده میشود و این امیدواری را میدهد که خداوند همراه صابران است.
هوش مصنوعی: خداوند مهربان است و رحمتش شامل حال بندگانش میشود. او شما را آزمایش میکند؛ گاهی از طریق ترس و گاهی از طریق امنیت، گاهی با فقر و نیازمندی، و گاهی با گرسنگی. همچنین با مصیبتهای ظاهری و اندوههای باطنی شما را مورد آزمایش قرار میدهد. آن بلای ظاهری و مصیبت شناخته شده، معمولاً آسانتر است در مقایسه با اندوههای درونی که بیصدا با انسان همراهند. هرچه فرد به خدا نزدیکتر و شایستهتر باشد، اندوه او سنگینتر خواهد بود. مثلاً اندوه پیامبری مانند محمد (ص) به قدری عمیق بود که هیچ کجا توان تحمل آن را نداشت و همچون پروانهای بود که نمیتواند بین دو گزینه، یعنی نزدیکی به نور چراغ و فاصله گرفتن از آن، انتخاب کند.
هوش مصنوعی: در غیبت و جدایی، با شرم یاد تو زندگی میکنم و در هنگام وصل و نزدیکی، از ترس اینکه این لحظه چه زود از دست خواهد رفت، احساس سوزش و درد میکنم.
هوش مصنوعی: پروانه در غم دوری از شمع، فقط میسوزد و این حالتی است که در وصال، نمیتواند آتش خود را خاموش کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال پیوستن به ما و نزدیکی به ما باشد، ناگزیر باید بار رنج و درد را به دوش بکشد و طعم اندوه را بچشد. آسیه، همسر فرعون، در جستجوی نزدیکی به حق خداوند، از او خواست که در همسایگیاش، اتاقی در بهشت به او بدهد. او گفت که در همسایگی تو، اتاق زیبا و دلنشینی وجود دارد. بله، این اتاق بسیار زیباست، اما بهای آن بسیار سنگین است. اگر هر چیزی به قیمت بالا فروخته شود، این بهایی است که باید با جان و دل پرداخت. آسیه پاسخ داد که باکی نیست و اگر هزار جان هم داشتم، دریغ نخواهم کرد. سپس او را به میخهای آهنی میخکوب کردند و در چشمش میخ فرو کردند، ولی او در آن شکنجه میخندید و شاد بود. این داستان همواره به همین صورت روایت میشود.
هوش مصنوعی: هر جا که محبوب دلها بیاید، حتی یک خار از هزار خرما هم بهتر است.
هوش مصنوعی: بشر حافی در بازار بغداد میگذشت و دید که کسی را هزار بار شلاق زدند، اما او هیچ آه و نالهای نکرد. سپس او را به زندان بردند و بشر به دنبال او رفت و از او پرسید که چرا اینطور شده است. او پاسخ داد که دلیلش این است که عاشق معشوقش است. بشر از او پرسید که چرا ناله نکردی تا شاید کمی از شدت عذاب کم شود. آن شخص گفت که چون معشوقش در حال تماشا بود، انقدر غرق در تماشای او شده بود که اصلاً به ناله کردن فکر نکرد. بشر سپس از او پرسید اگر معشوق بزرگتر و زیباتر را میدیدی، حالت چطور بود؟ آن شخص ناگهان فریادی کشید و جان خود را نثار این سخن کرد. آری، وقتی عشق حقیقی باشد، مشکلات و رنجها به نعمت تبدیل میشوند. این یک نعمت بزرگ است که جمال معشوق به انسان اجازه میدهد تا در دیدن او تمام درد و رنجها را فراموش کند و فقط از لطافت و زیبایی او لذت ببرد.
هوش مصنوعی: از این نوشیدنی هیچ آدم بیارزشی نمیتواند به تو نزدیک شود، برای تحمل غمهای تو باید مردی واقعی بود!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.