انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی
چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاسدر خراسان تازه بنهادم اقامت را اساس
چون غنیمت را مقابل کرده شد با ایمنیعقل سی روز و طمع ماهی بود راسابراس
ای طمع از خاک رنگین گر تهی داری تو کیسوی طرب از آب رنگین گر تهی داری تو کاس
وی دل ار قومی نکردند از تو یاد اندر […]

عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - در مناجات گوید
چون در این دنیا عزیزم داشتی یارب به لطفوز بسی نعمت نهادی بر من مسکین سپاس
اندر آن دنیا عزیزم دار زیرا گفتهاند« خوش نباشد جامه نیمی اطلس و نیمی پلاس

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۳
صاحب عادل نظام الملک ثانی مجد دین
ای حضیض بارگاهت اوج کیوان را مماس
ذهن پاکت خاک حیرت کرده در چشم عقول
حکم جزمت بند عطلت بسته بر پای حواس
آفتاب طلعتت گر سایه بر چرخ افکند
ماه را عار آید از خورشید گردون اقتباس
پیش رای روشنت اسرار گیتی کشف شد
مهبط انوار عصمت نیست جای التباس
گر حقوق نعمتت را آسمان […]
