ای نموده شاهد حسن تو رو درهر لباس
ماه و خور از مهر رویت نور کرده اقتباس
ما براه عشق ترک دین و دنیا گفته ایم
تا بنای عاشقی را گشت مستحکم اساس
مهر رخسار ترا در پرده هر ذره دید
صاحب عرفان که باشد در حقیقت حق شناس
هر زمان نوعی نماید شاهد حسنت جمال
زانکه دارد حسن رویت جلوه های بی قیاس
دیده از ادراک کنه حسن رویت قاصراست
زانکه در تاب جمالت می شود خیره حواس
عاشق و مستم ازآن روزی که دربزم الست
باده عشق ترا نوشیده ام بی جام و کاس
گر رود سردر سر عشقش اسیری گو برو
در طریق عاشقی باید که باشی بیهراس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس
در خراسان تازه بنهادم اقامت را اساس
چون غنیمت را مقابل کرده شد با ایمنی
عقل سی روز و طمع ماهی بود راسابراس
ای طمع از خاک رنگین گر تهی داری تو کیس
[...]
صاحب عادل نظام الملک ثانی مجد دین
ای حضیض بارگاهت اوج کیوان را مماس
ذهن پاکت خاک حیرت کرده در چشم عقول
حکم جزمت بند عطلت بسته بر پای حواس
آفتاب طلعتت گر سایه بر چرخ افکند
[...]
گر کسی از روزگار اکنون شکایت میکند
بنده باری زو ندارد غیر شکر بیقیاس
دوستان جمعند و جمع دشمنان در تفرقه
هست صحت حاصل و وجه معاشی بیهراس
من نمیدانم کزین خوشتر چه باشد روزگار
[...]
چون در این دنیا عزیزم داشتی یارب به لطف
وز بسی نعمت نهادی بر من مسکین سپاس
اندر آن دنیا عزیزم دار زیرا گفتهاند
« خوش نباشد جامه نیمی اطلس و نیمی پلاس
نیست پنهان حق ز چشم مردمان و حق شناس
گرچه هر ساعت نماید خویش را در هر لباس
هر زمان آید بلبسی یار از خلوت برون
گاه اطلس پوش گشته گاه پوشیده لباس
گر هزاران جامه پوشد قامت او هر زمان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.