گنجور

عطار » پندنامه » بخش ۵ - در بیان مخالفت نفس اماره

 

آنکه رنجاند ترا عذرش پذیر

تا بیابی مغفرت بر وی مگیر

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۱۳ - در بیان سبب عافیت

 

ظاهر خود را میارای ای فقیر

تا چو بدری باطنت گردد منیر

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۱۸ - در صفت فقر و صبر

 

از خدا شاکر بود مرد فقیر

گر دهد قوتش لب نان فطیر

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۲۸ - در بیان آنکه حقیر داشتن نباید

 

هرکه در چشمش عدو باشد حقیر

از بلای او کند روزی نفیر

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۴۲ - نصایح

 

آنکه باشد در کف شهوت اسیر

گرچه آزاد است او را بنده گیر

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۴۳ - در بیان آن که از دو کس احتراز می‌‬باید کرد

 

چون حدیث خوب گویی با فقیر

به بود زآنَش که پوشانی حریر

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۶۲ - در بیان سخاوت

 

با سخا باش و تواضع پیشه گیر

تا شود روی دلت بدر منیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۶ - در علو مرتبه انسان

 

هرچه خواهی کن خطاب از من مگیر

زانکه هستم از خطابت ناگزیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

در همه فن خرده دان و خرده گیر

بود حاکم گرچه او بودی وزیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

در حرم یک روز بود او با وزیر

پیش ایشان آمد آن بدر منیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

روی کردند آنهمه در سوی پیر

کز برای حق تو ما را دستگیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

پادشاه هر گدا و هر اسیر

پادشاه هر فقیر و هر امیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را

 

این یکی در گنج و آن یک در زحیر

این یکی در ناز و آن یک در نفیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را

 

زین جهان حاصل نباشد جز زحیر

آن جهان بینی همه بدر منیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را

 

چند مانید اندرین صورت اسیر

چند باشید اندرین حبس و زحیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

شاه با او گفت ای مرد اسیر

این سخن از تو عجب دیدم فقیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

چون بزیر دار آمد آن اسیر

جمع گشتند خلق هر جائی کثیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۴ - رسیدن سالک با پرده چهارم

 

چون شنید این راز از استاد پیر

هم نظر آمد مرو را دستگیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۷ - رسیدن سالك وصول با پرده ششم

 

بود صندوقی نهاده پیش پیر

پر زجوهر عکس آن چون مه منیر

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

چون تو فانی میشوی از خود بمیر

بعد از آن تو حلقهٔ آن در بگیر

عطار
 
 
۱
۷
۸
۹