اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۴ - در معنی اینکه چون ملت محمدیه مؤسس بر توحید و رسالت است پس نهایت مکانی ندارد
مهر را آزاده رفتن آبروست
عرصه ی آفاق زیر پای اوست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵ - تمهید زمینی آشکارا می شود روح حضرت رومی و شرح میدهد اسرار معراج را
تا خرد پیچیده تر بر رنگ و بوست
میرود آهسته اندر راه دوست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵ - تمهید زمینی آشکارا می شود روح حضرت رومی و شرح میدهد اسرار معراج را
جوهر او چیست یک ذوق نموست
هم مقام اوست این جوهر هم اوست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵ - تمهید زمینی آشکارا می شود روح حضرت رومی و شرح میدهد اسرار معراج را
محملی نی ، حالی از احوال اوست
محملش خواندن فریب گفتگوست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۳ - حرکت به و وادی یرغمید که ملائکه او را وادی طواسین مینامند
گفت «آن شعری که آتش اندروست
اصل او از گرمی الله هوست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۳ - حرکت به و وادی یرغمید که ملائکه او را وادی طواسین مینامند
فطرت شاعر سراپا جستجوست
خالق و پروردگار آرزوست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۳ - فلک مریخ اهل مریخ
چون جهان ما طلسم رنگ و بوست
صاحب شهر و دیار و کاخ و کوست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۱ - حرکت بجنت الفردوس
چیست دل یک عالم بی رنگ و بوست
عالم بی رنگ و بو بی چار سوست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۱ - حرکت بجنت الفردوس
یا سروری کاید از دیدار دوست
نیم گامی از هوای کوی اوست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۵ - حکمت فرعونی
منعمان او بخیل و عیش دوست
غافل از مغزاند و اندر بند پوست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۶ - مسافر وارد میشود به شهر کابل و حاضر میشود بحضور اعلیحضرت شهید
هر که او را از محبت رنگ و بوست
در نگاهم هاشم و محمود اوست»
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۹ - روح حکیم سنائی از بهشت برین جواب میدهد
بشنود مردی که صاحب جستجوست
نغمه ئی را کو هنوز اندر گلوست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۴ - خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»
او جهان رنگ و بو را آبروست
دوش ازو ، امروز ازو، فردا ازوست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۴ - خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»
مرد میدان زنده از الله هوست
زیر پای او جهان چار سوست
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ
فقر و درویشی در استغنا نکوست
با غنا،شو صوفیو درویش دوست
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۱ - در هر یک بند از این مربع ترکیب شعر دوم از مولوی رومی قدس سره
بهر آنکس کز دل و جان دوست جوست
خواست کارد مغز را بیرون ز پوست
گفت هرکس را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۲ - تیر و کمان
به که ما با یکدگر باشیم دوست
پارگی خرد است و امید رفوست
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۴ - تیمارخوار
گفت از ما با تو هر کس گشت دوست
تو بدست دوستی، کندیش پوست
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - جولای خدا
در تکاپوییم ما در راه دوست
کارفرما او و کارآگاه اوست