گنجور

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » حکایت مردی که پسر جوانش به چاه افتاد

 

کو کنون آن صد هزاران تن زخاک

کو کنون آن صد هزاران جان پاک

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » گفتار یوسف همدان دربارهٔ عالم وجود

 

صد جهان اینجا فرو ریزد به خاک

گر جهان نبود درین وادی چه باک

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » پند ارسطاطالیس بر اسکندر هنگام مردن او

 

از وجود خویش بیرون آی پاک

خاک شو از نیستی بر روی خاک

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتار مردی راه‌بین هنگام مرگ

 

آن کفن چون در تنم پوشید پاک

زود تسلیمم کنید آنگه به خاک

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » سال سلیمان از موری لنگ

 

واپسین خشتی که پیوندد به خاک

منقطع گردد همه اومید پاک

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴ - در نعت اولاد مرتضی علیهم السلام که قرةالعین رسولند

 

مهر او بر جان مؤمن هست پاک

می‌برم من مهر ایشان را بخاک

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را

 

کمتر از چوبی نه‌ای ای روح پاک

من ز دست تو کنم این جامه چاک

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

جملهٔ گلهای رنگارنگ پاک

می فرو ریزد ز شوق تو بخاک

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

زانکه دیو از آتشست و تو زخاک

تو بگیری او بسوزد جمله پاک

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

دوزخ از آتش چنین شد صعبناک

از که دارد آتش سوزنده باک

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

یارب آن خود چه نظر بودست پاک

کآشکارا کرد آدم را ز خاک

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

ز اشتیاقش ذره ذره بود خاک

آتشش از جان برآورده هلاک

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - فی الحكایة و التمثیل

 

گر رفیق جان کنی ایمان پاک

جان بنازد تن بیاساید بخاک

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۷ - فی التعصب

 

گر کسی در یک تن از آن قوم پاک

کرد طعنی بر ستاره ریخت خاک

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۷
sunny dark_mode