گنجور

 
۱
۲
۳
۳۰
 

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا

 

باز یونس را نگر گم گشته راه

آمده از مه به ماهی چندگاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت

 

در سجودش روز و شب خورشید و ماه

کرد پیشانی خود بر خاک راه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت

 

گه سگی را ره دهد در پیشگاه

گه کند از گربه‌ای مکشوف راه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت

 

گرچه هست از پشت ماهی تا به ماه

جملهٔ ذرات بر ذاتش گواه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

حق بداشت آن نور را چون مهر و ماه

در برابر بی‌جهت تا دیرگاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

موسی عمران اگر چه بود شاه

هم نبود آنجاش با نعلین راه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

گرچه ضایع کرده‌ام عمر از گناه

توبه کردم عذر من از حق بخواه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

از گنه رویم نگردانی سیاه

حق هم نامی من داری نگاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » حکایت مادری که فرزندش در آب افتاد

 

آن نفس ای مشفق طفلان راه

از کرم در غرقهٔ خود کن نگاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت عمر که می‌خواست خلافت را بفروشد

 

تو بیفکن، هرک راباید، ز راه

باز برگیرد شود در پیشگاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت گفتن مرتضی اسرار خویش را با چاه و پر خون شدن چاه

 

مصطفا جایی فرود آمد به راه

گفت آب آرند لشگر را ز چاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت چوب خوردن بلال

 

در فضولی می‌کنی دیوان سیاه

گوی بردی گر زفان داری نگاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

برگرفتت سِدره و طوبی ز راه

کردت از سَدِّ طبیعت دل سیاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

همچو یوسف بگذر از زندان و چاه

تا شوی در مصرِ عزّت پادشاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

زانک چون کشور بود بی‌پادشاه

نظم و ترتیبی نماند در سپاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

چون منم مشغول درد پادشاه

هرگزم دردی نباشد از سپاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت سیمرغ » حکایت سیمرغ

 

جملهٔ مرغان شدند آن جایگاه

بی‌قرار از عزت آن پادشاه

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طوطی » گفتگوی خضر(ع) با دیوانه‌ای

 

زانک خوردی آب حیوان چند راه

تا بماند جان تو تا دیرگاه

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۳۰
 
تعداد کل نتایج: ۵۹۹