گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید

 

کی بود مرغی دگر را در جهان

طاقت آن راه هرگز یک زمان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید

 

هر دو آنجا برکشیدند آن زمان

غلغلی افتاد ازیشان در جهان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت سلطان محمود و خارکن

 

گر مرا یاری کنی چه بود از آن

من کنم سود و ترا نبود زیان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مرد توبه شکن

 

گفت می‌گوید خداوند جهان

چون در اول توبه کردی ای فلان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار عباسه دربارهٔ نفس

 

تا شود این نفس کافر یک زمان

یا مسلمان یا بمیرد در میان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » پند دیوانه‌ای با خواجه‌ای ناسپاس

 

تو ز ناز خود نگنجی در جهان

می‌خرامی از تکبر هر زمان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » نکته‌ای که شیخ بصره از رابعه پرسید

 

هر دو نگرفتم به یک دست آن زمان

این درین دستم گرفتم آن در آن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عنکبوت و خانهٔ او

 

چون رسانیدی بدان درگاه جان

خود نگنجی تو ز عزت در جهان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی گران جان که در بیابان به درویشی رسید

 

مانده‌ام در تنگنای این جهان

تنگ تنگ است این جهانم در زمان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خسروی که سگ تازی خود را رها کرد

 

رشته را بگسست و گفتش این زمان

سر دهید این بی‌ادب را در جهان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت حلاج که در دم مرگ روی خود را به خون خود سرخ کرد

 

چون شد آن حلاج بر دار آن زمان

جز انا الحق می‌نرفتش بر زبان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی عیسی با خم آب

 

شد ز آب خم همی تلخش دهان

باز گردید و عجایب ماند از آن

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی سقراط با شاگردش در دم مرگ

 

نامرادی و مراد این جهان

تابجنبی بگذرد در یک زمان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار مردی صوفی از روزگار خود

 

گر چو پرگاری بگردی در جهان

دل خوشی یک نقطه کس ندهدنشان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » دولتی که سحرهٔ فرعون یافتند

 

یک قدم در دین نهادند آن زمان

پس دگر بیرون نهادند از جهان

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی که خری به عاریت گرفت و آنرا گرگ درید

 

هر دو تن می‌آمدند از ره دوان

تا بنزد میر کاریز آن زمان

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۶۷
sunny dark_mode