صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۶ - در معنی و لوشاء لهدیکم اجمعین
گر خیالی غم بود بنیان او
وسعت عالم شود زندان او
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره البقره » ۳۴- جذبه
چون ننالم در غم هجران او
چون نباشم روز و شب نالان او
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۳- سوره آل عمران » ۵۲- آیات ۱۶۷ تا ۱۷۱
یا چه خوف از آنکه فرزندان او
میشوند از فضل حق مهمان او
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۷- سوره الاعراف » ۱۷- آیات ۱۵۸ تا ۱۷۱
هم بَرید ای مردمان فرمان او
ره مگر یابید بر عرفان او
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱۰- سوره یونس » ۱۳- آیات ۹۰ تا ۹۷
می خورد نان شه اندر خوان او
پس کند نفرین به فرزندان او
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱۲- سوره یوسف » ۱- آیات ۱ تا ۳
شد جدا زو آنکه بودی جان او
مظهر حسن تو و جانان او
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱۲- سوره یوسف » ۳- جذبه
پس شنیدند آن خبر اخوان او
رشک بردند از غلط بر جان او
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱۳- سوره الرعد » ۱- آیات ۱ تا ۶
میم هم بر ملک بی پایان او
را برزق و رأفت و رضوان او
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲۲- سوره الحج » ۶- جذبه در عشق
غیر عشق او، قسم بر جان او
خواهم ار هیچ از سر و سامان او
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۵ - در بیان اینکه خودی از عشق و محبت استحکام می پذیرد
ابر آذار است و من بستان او
تاک من نمناک از باران او
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۰ - در حقیقت شعر و اصلاح ادبیات اسلامیه
جوی برقی نیست در نیسان او
یک سراب رنگ و بو بستان او
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۶ - حکایت شیخ و برهمن و مکالمه گنگ و هماله در معنی اینکه تسلسل حیات ملیه از محکم گرفتن روایات مخصوصه ملیه می باشد
آه بر لب شاهد حرمان او
چهره غماز دل حیران او
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۶ - در معنی اینکه یأس و حزن و خوف ام الخبائث است و قاطع حیات و توحید ازالهٔ این امراض خبیثه می کند
ناتوانی بنده ی احسان او
نامرادی بسته ی دامان او
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۰ - در معنی اینکه مقصود رسالت محمدیه تشکیل و تأسیس حریت و مساوات و اخوت بنی نوع آدم است
همچو سرو آزاد فرزندان او
پخته از «قالوا بلی» پیمان او
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۶ - در معنی اینکه سیدة النساء فاطمة الزهراء اسوه کامله ایست برای نساء اسلام
پادشاه و کلبه ئی ایوان او
یک حسام و یک زره سامان او