گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹

 

دل ما جای غم توست و تو هم می‌دانی

من سگ کوی توام از چه رهم می‌رانی؟

ترک تقلید کن ای زاهد خودبین! به خود آ

دو سه روزی که در این دیر کهن ویرانی

رو به آدم کن اگر اهل دلی از همه رو

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷

 

گر تو عاشق می شوی بر «واو» شو بر «جیم » و «هی »

«وجه » را می شو تو عاشق کن نظر در «ری » و «خی »

«رخ » مثال ماه باشد، لب چو آب کوثر است

گر شدی تشنه بیا تو آب خور از «لام » و «بی »

«لب » چو یاقوت است و دندان بر مثال چون در است

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۵ - بحرالاسرار

 

مشعل خورشید کز نورش جهان را زیور است

چند باشی گرم در چهرش که طشت آذر است

داغها دارد فلک بر سینه از مهر رخش

پینه های داغ باشد آن که گویی اختر است

تا زداید زنگ از آیینه چرخ کبود

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۶ - تجدید مطلع

 

تاج سلطانی که ترک اولش ترک سر است

هر که سودایش ز سر بنهاد دایم سرور است

فقر، سلطانی است، از دست تهی افغان مکن

زانکه اهل فقر را ویرانه قصر قیصر است

از متاع عالمت گر هست نقدی صرف کن

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۷ - تجدید مطلع

 

آن شهنشاهی که مداحش خدای داور است

ساقی روز جزا قسام خلد و آذر است

شهسوار «لافتی » یعنی علی مرتضی

آن که شهرستان علم صدر عالم را در است

صاحب سر سلونی » رازدار «لوکشف »

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۸

 

آ، الف اول امیر و اعلم و اعلا علی است

افتخار اولیاء الله مولانا علی است

ب براه بارگاه کبریا با مصطفی

بر براق برق رو بالاتر از بالا علی است

ت توانا و توانگر، تاج بخش و تخت گیر

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اشعار الحاقی » شمارهٔ ۲

 

نور عینی این چنین در هردو عالم تا که راست

کو به عرش و فرش حق ما را به حرفی رهنماست

گوییا از معجز عیسی مریم یافته است

این بصارت گرچه از حق هر اولوالابصار راست

چون کند هر مرده ای را زنده از معجز مسیح

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۰ - ماده تاریخ قتل فضل الله

 

شرق و غرب از فتنه یأجوج چون شد پرفساد

تی و میم و واو و ری قد کان جبارا عنید

مظهر لطف الهی، هادی انس و ملک

آن که مثلش کس ندید و هم نخواهد نیز دید

چون به ظلم از ملک شروانش طلب کردند و رفت

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۱

 

ذات آمد اب اسما، اسم آمد ام فعل

شیر از پستان اسما می‌خورد طفل بشیر

این سخن را درنیابد آن که در پیش خسان

خوانده باشد از جمالت شرح نسیان کبیر

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۳

 

گرچه شیطان الرجیم از راه انصافم ببرد

همچنان امید می دارم به رحمان الرحیم

گر گناهی کرده ام: اغفرلنا، هستی غفور

ور خطایی کرده ام: استغفرالله العظیم

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۵

 

هرکه باید فیض از «من عنده علم الکتاب »

می رسد «السابقون السابقون » او را خطاب

عاقبت عالم فرو خواهد گرفت این نور پاک

ای خوشا آن کس که در ادراک او دارد شتاب

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۸

 

گر مرا پیش سگانش نیست عزت، دور نیست

حرمت هرکس عزیز من بقدر عزت است

گر پریشان شد دل از زلفش نسیمی! دور نیست

زان که در هریک پریشانیش صد جمعیت است

نسیمی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode