گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰ - ایضا له

 

گاه خندیدن لبت آب حیات و قند ریخت

نطق شیرین روانت هم بدان مانند ریخت

رسم مردن شاید ار روزی ز عالم برفتد

جان شیرین بس که زان لب‌های شکرخند ریخت

تا شنیدم بسته‌ای با مدعی پیوند و عهد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷ - در طور خواجه

 

صبح ساقی بهر رندان ساغر گلفام ریخت

چون که در گل شبنم می را به گلگون جام ریخت

یافت آرامی دلم کاخر دلارامی چنین

می به بی آرامش دلهای بی آرام ریخت

صبح دولت شد عیان از مطلع اقبال او

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸ - مخترع

 

سیم خوش باشد که سازی با حریف ساده خرج

لیک غیر آنچه خواهد شد به نقل و باده خرج

قلب روی اندود من خرج سگان یار شد

وه چه سازد این دم این راز دل از کف داده خرج

ما و عریانی و سر بر خاک ماندن ای حریف

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

چیست دانی ناله مرغ سحر هنگام صبح

با حریفان صبوحی می‌دهد پیغام صبح

یعنی اول می چو بگرفتند شوخان چمن

لاله از یاقوت و نرگس نیز از زر جام صبح

باده گلرنگ را در جام چون خورشید نوش

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲ - تتبع خواجه

 

چون حیات‌آساست روشن روزگارم از قدح

تا دم آخر کنون سر بر ندارم از قدح

من که غرق می شدم باید سرم دادن به باد

چون حباب از سرخوشی گر سر برآرم از قدح

چون که یاقوت مفرح خشک می‌سازد دماغ

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵ - در طور خواجه

 

صبح چون رایت به فرق خسرو خاور کشید

باده خوش باشد ز جام خسروانی در کشید

کو کله کج نه به مستی هر که در وقت صبوح

لاله‌سان در جام یاقونی می احمر کشید

زیبدش در باغ رعنایی نمودن هرگه او

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲ - تتبع خواجه

 

دوش در میخانه جانان همدم عشاق بود

تا سحر غوغای رندان را به جان مشتاق بود

زهره را آورده بود او از سر مستان به رقص

کان صدا اندر خم این گنبد نه طاق بود

گرچه زو صد ناز و از ما بوده صد چندان نیاز

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴ - مخترع

 

آن قلندروَش که سویش دل به پاکی می‌کشد

پاکبازان را به کوی دردناکی می‌کشد

هر الف کو می‌کشد بر سینه از مستی و حسن

راستان را دل به سوی سینه چاکی می‌کشد

زین سبب شادم که شاید تیغ او بر من رسد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

باده خور تا زنده ای کز بعد مردن روزگار

خانه نسیان به مهجوران خاکی می‌کشد

فانی آنکس را فنا باشد مسلم کو به دهر

درد و داغ عشقبازی را به پاکی می‌کشد

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹ - تتبع خواجه سلمان

 

هر که را دل مبتلای چون تو جانانی بود

هم فدا سازد گرش هر مو بتن جانی بود

چون خیال آرم کشیدن آن تن نازک ببر

منکه هر سو کرده سر از سینه پیکانی بود

ای مسلمانان چه خوانیدم به مسجد چون به دیر

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴ - تتبع مولانا صاحب بلخی

 

عشق اجزای وجودم را به راهت خاک کرد

سنگ بیدادت ازان خاکم برون آورد کرد

گرمی و سردی ندیدم گرچه اندر راه عشق

کرد ازان عیبم مبرا اشک گرم و آه سرد

چند تعویذم نویسی از پی دفع جنون

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵ - تتبع مخدوم

 

باز تیغ ظلم بر کف تندخوی من رسید

ریخت هر سویی دو صد خون تا به سوی من رسید

هر چه از طوفان اشک من رسید اندر غمش

بر همه روی زمین اول به روی من رسید

سنگباران فلک صد جا سرم را هم شکست

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸ - اختراع

 

از فراقت رنج بی اندازه بر جانم رسید

بر دلم درد آنچه کردن شرح نتوانم رسید

وه که نتوان دوخت چاک پیرهن بر زخم زار

زانکه صد بار از گریبان تا به دامانم رسید

پیکرم گشته گلستان جنون از خون و زخم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰ - مخترع

 

سوی گلشن رفتم و سرو خرامانم نبود

گریه زور آورد کان گلبرگ خندانم نبود

ابرسان خود را هوایی یافتم هر سو بباغ

زانکه غیر از گریه و آشوب و افغانم نبود

خواستم دلرا به سر حد شکیبایی کشم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶ - تتبع خواجه

 

شب که آمد مست آن مه توبه کاران را چه شد؟

من اگر مردم بگو شب زنده داران را چه شد؟

چون برون آمد نه دل بگذاشت نی عقل و نه دین

گر به رندان زد بلا پرهیزکاران را چه شد؟

مردم از مخموری و جام شرابم کس نداد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸ - تتبع میر

 

حسن روی حور جنت را فلک اظهار کرد

چون رخ خوب تو دید از کعبه استغفار کرد

وه چه کافر بود آن کز دیر مست آمد برون

بهر قیدم رشته تسبیح را زنار کرد

باغبان تا کرد تشبیه دهانش غنچه را

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷ - در طور مخدومی

 

از غم یک شب که در هجرش دلم زاری کشید

با کسی مانم که او یک سال بیماری کشید

سال‌ها اندوه شام فرقتم داند کسی

کز غم هجران شبی تا روزی بیداری کشید

عشق بهر وصل جستم پیشم آمد هجر وای

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵ - تتبع مولانا کاهی

 

نقد جان در میکده آرند قوت جان برند

جانفشان آنجا قدم نه کانچه آرند آن برند

چون روم در میکده با خرقه زهد و ورع

دیگرم زانجا بصد دیوانگی عریان برند

این چنین کز تیرباران بلا گشتم هلاک

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸ - تتبع خواجه

 

صبح تاب مه کزین عالی رواق افتاده بود

با مه خویشم صبوحی اتفاق افتاده بود

وه چه باشد هر کرا هرگز چنان صبحی دمد

کافتابم در صبوحی هموثاق افتاده بود

گاه چشمم بر رخش از عین حیرت مانده باز

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲ - تتبع خواجه

 

واعظان تا چند منع جام و ساغر می‌کنند

چون دماغ خویش را هم گه گهی تر می‌کنند

از قدح آنانکه گاه نشئه می‌یابند فیض

زین شرف چون منع محرومان دیگر می‌کنند

چون صفا از توبه اهل زهد را ظاهر نشد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode