وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۳ - در مدح حضرت موسی بن جعفر (ع)
عاشق آن باشد که چون سودا کند یکجا کند
هر دو عالم با سر یک موی او سودا کند
از برای سوختن پروانه سان پر، وا کند
نی ز سر در راه جانان نی ز جان پروا کند
در خَم چوگان حکم دوست گردد همچو گوی
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶
قوش کبک انداز من چون پر همت وا کند
چنگل او پنجه اندر پنجه عنقا کند
خود نه تنها دشت را حمرا کند از خون کبک
نسر طایرا راشکار از گنبد خضرا کند
گاو غبرا ناف دزدد شیر گردون جان دهد
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۰۵ - در ثنای سلطان سعید مغفور ناصرالدین شاه
حبّذا شهباز شاهنشاه چون پروا کند
چرخ دیگر از همایون پر خود برپا کند
تا دهد چرخ کهن را شیوه ی بیداد یاد
تازه چرخی هر زمان از پر خود برپا کند
صخره صمّا اگر درّاج را گردد بنه
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۰ - در استغاثه به حضرت امام زمان ارواح العالمین له الفداء
دشمن بیدین به ما تا چند استهزا کند؟
خنده و سخریه ازلامذهبی بر ما کند؟
هستیت را ای مسیح خضر دم حاشا کند
موش کور انکار ضوء بیضه بر بیضا کند
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶ - عبدالکریم
عشق را حسن تو قانون دگر پیدا کند
وامق از مهر تو ترک پیشه عذرا کند
بلبل و قمری به باغ از حسرت قد و رخت
آن یکی کوکو زند و آن دیگری آوا کند!
ای مه خوبان ز عشقت زهره سرگرم نواست
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - گناه آدم و حوا
صبح چون شاه فلک بر تختگه مأوی کند
حاجب مشرق حجاب نیلگون بالا کند
بهر دفع جادوییهای شب فرعون کیش
موسی صبح از بغل بیرون ید بیضا کند
خود مگر زرتشت با فّر فروغ اورمزد
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۹ - تضمین غزل گلزار علیهالرحمه
چون ظهور از مغرب آنمهر جهان آرا کند
عالمی روشن بنور طلعت زیبا کند
آسمان را کی رسد تا ناز از بیضا کند
آنحجازی ماه من چون پرده از رخ واکند