صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷
دل چو دید آن شکرینلبها و مشکینخال او
میشود دیوانه چون من آه و مسکین حال او
می خرامید آن نگار و در پیش می شد رقیب
خوش بود عمر ای دریغا مرگ در دنبال او
هر که را شد دل اسیر زلف مه رویی دگر
[...]
صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸
هر که آن چشم سیه دید، آن لبان آل او
گشت جان چون دل کنون در دست غم پامال او
چون عیان شد طلعت خورشید آن ماه منیر
ذره وارست این دلم رقاص در دنبال او
می شود بریان کبوتر، زآتش دل چون کنم
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۰
مرغ جان کردی هوای دانه های خال او
گر نبستی رشته لاغر تن من بال او
گر به قصد جان فرستد قاصد آن مقصود دل
دل کند فرسنگها جان بر کف استقبال او
بس که بر دل خامه بار غم نهاد از شرح هجر
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳
آنکه رفت امروز و صد دل میرود دنبال او
کاش فردا جان برون آید به استقبال او
بس که همچون سایه خواهم خویش را پامال او
هر کجا او میرود من میروم دنبال او
وه! چه خوش جا کرده است آن خال مشکین بر رخش
[...]
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » در سوگواری قاسمبیگ قسمی
بومی آمد نامهٔ عنوان سیه بر بال او
نامهای بتر ز روی نامبارک فال او
خانه شهری سیه گردد ز بال افشانیش
بر که خواهد سایه افکندن بدا احوال او
هر گه این بوم آمد و بر طرف بامش پر گشاد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵۴
دلنشین افتاده است از بس که خط و خال او
ریشه در آیینه چون جوهر کند تمثال او
حیرت آن روی آتشناک مهر لب شده است
ورنه صد فریاد دارد هر سپند خال او
صورت دیوار می آید به جان بی نفس
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۸
آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او
همچو نقش پا دلم افتاده از دنبال او
از سر خود هر که در راه طلب برداشت دست
چون دو نقش پا دو عالم ماند در دنبال او