انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی
چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس
در خراسان تازه بنهادم اقامت را اساس
چون غنیمت را مقابل کرده شد با ایمنی
عقل سی روز و طمع ماهی بود راسابراس
ای طمع از خاک رنگین گر تهی داری تو کیس
[...]
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۳
صاحب عادل نظام الملک ثانی مجد دین
ای حضیض بارگاهت اوج کیوان را مماس
ذهن پاکت خاک حیرت کرده در چشم عقول
حکم جزمت بند عطلت بسته بر پای حواس
آفتاب طلعتت گر سایه بر چرخ افکند
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٧۶
گر کسی از روزگار اکنون شکایت میکند
بنده باری زو ندارد غیر شکر بیقیاس
دوستان جمعند و جمع دشمنان در تفرقه
هست صحت حاصل و وجه معاشی بیهراس
من نمیدانم کزین خوشتر چه باشد روزگار
[...]
عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - در مناجات گوید
چون در این دنیا عزیزم داشتی یارب به لطف
وز بسی نعمت نهادی بر من مسکین سپاس
اندر آن دنیا عزیزم دار زیرا گفتهاند
« خوش نباشد جامه نیمی اطلس و نیمی پلاس
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱
نیست پنهان حق ز چشم مردمان و حق شناس
گرچه هر ساعت نماید خویش را در هر لباس
هر زمان آید بلبسی یار از خلوت برون
گاه اطلس پوش گشته گاه پوشیده لباس
گر هزاران جامه پوشد قامت او هر زمان
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۳
در جهان هر خلعتی زیبنده شخصی را بود
پوستینی کی برازد آسیائی راز آس
(وصله اصلاح بردق دقیق من مدوز)
(خوش نباشد جامه نیمی اطلس ونیمی پلاس)
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۱
آن دو رخ را جامع آیات زیبایی شناس
خوبرویان کرده زانجا آیت حسن اقتباس
حال چاک سینه کاندر خرقه می دارم نهان
فاش خواهم گفت ازین پس چند پیچم در لباس
پاس انفاس است می گویند شرط راه عشق
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹
ای نموده شاهد حسن تو رو درهر لباس
ماه و خور از مهر رویت نور کرده اقتباس
ما براه عشق ترک دین و دنیا گفته ایم
تا بنای عاشقی را گشت مستحکم اساس
مهر رخسار ترا در پرده هر ذره دید
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیببندها » شمارهٔ ۷ - ترکیب بند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسیالرضا علیه التحیة والثناء
بس که در مدحت بلندست اهل معنی را اساس
سوده بر جیب ثنایت دامن حمد و سپاس
جز ید قدرت ترازو دار نبود گر به فرض
بار عظمت سر فرود آرد به میزان قیاس
از صفات کبریائی آن چه دور از ذات توست
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » اضافات » در آفرین شاه سلیمان صفوی
تا کند مه، نور از خورشید تابان اقتباس
تا ز نور صبح، بندد اشهب گردون قطاس
تا جهان، از مخمل پرخواب شب پوشد لباس
تا بود، نه گنبد سبز فلک محکم اساس
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸
با چنین دل چون توانم کرد جانان را سپاس
من که از تن جان و جانان را ز جان سازم قیاس
دانش خود دانش پروردگار خود [یکی] است
نیست فرقی در میان خودشناس و حق شناس
نیستم هرگز گمان آن که در این کارگاه
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸
حبذا ای کاخ کیوان رفعت گردون اساس
شمس از مقیاس تابان شمسه ات در اقتباس
شمع های محفل تو است اینکه خوانندش نجوم
زانکه سطح بارگاهت کرده با گردون مماس
گوهر آگین مسندت را فرش زیرین است از آن
[...]