گنجور

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۳

 

ترک من برگل نقاب از سنبل پرُتاب‌ کرد

لالهٔ نعمان حجاب لولو خوشاب کرد

رنگ لعل شکرین او مرا بی‌رنگ‌کرد

تاب‌زلف عنبرین او مرا در تاب‌کرد

دید در سنجاب و مشک ناب نرمی و خوشی

[...]

امیر معزی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

باز مژگان ترم نوباوه خوناب کرد

باز چشم خونفشانم خیر باد خواب کرد

دوش دل را دیده حیران نوید وصل داد

هر نگاه گرم کان خورشید عالمتاب کرد

قحط شد در خشکسال هجر چون باران وصل

[...]

میلی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰

 

کی تغافل می تواند عاشق بیتاب کرد

چون توان با تشنگی قطع نظر از آب کرد

مو بمو قربان آن ابرو شدم اما هنوز

طاعتی مقبول نتوانم در آن محراب کرد

حیف از اشکم که چون ریگ روان بیحاصلست

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۳

 

لاله شبنم فریبت برگ گل را آب کرد

در مذاق لعل، آب و رنگ را خوناب کرد

از نگاه گرم من حسن تو عالمسوز شد

طاعت من طاق ابروی ترا محراب کرد

در زمین پاک من ریگ روان حرص نیست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۷۷

 

عالمی را لعل او مست از شراب ناب کرد

چشمه حیوان همین یک خضر را سیراب کرد

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲۷

 

آه گرمم چشمه خورشید را بی آب کرد

ناله خارا گدازم، کوه را سیلاب کرد

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۳ - قصاب

 

تا دلم را کشته خود آن بت قصاب کرد

در قفای دنبه خود چریوی من آب کرد

ریخت همچون سرمه در چشم ترازو سنگ را

ماند در زیر سر و گفتا دکانم خواب کرد

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۸۷ - مخمل فروش

 

دلبر مخمل فروش من مرا بی تاب کرد

خانه من آمد و بر روی مخمل خواب کرد

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۲۸ - کشتین گیر

 

شوخ کشتین گیر با من مشق پیچ و تاب کرد

خانه من رفت و تنبان را کشید و خواب کرد

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۹۴ - ملاامام

 

دلبر ملا امامم جای در محراب کرد

عاشقان را در قفای خویش برد و خواب کرد

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۷۸ - مشکاب

 

مشکاب امرد من لب تشنه را بی تاب کرد

در درون خانه تا بردم دلم را آب کرد

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۲۹ - حمال

 

دلبر حمال عالم را غمش بی تاب کرد

بار خود را چون به پشت او نهادم خواب کرد

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵

 

خانه ما را چراغ کشته پرمهتاب کرد

کلفت ایام ما را صاحب اسباب کرد

باغ را با این تجمل شبنمی شاداب کرد

می تواند کشت ما را قطره ای سیراب کرد

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode