گنجور

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱

 

ای امیر آخور مهینه پور محسن شه حسین

کز فر خلق حسن برمه زدی خرگاه را

گر نبودی بهر تقبیل تراب درگهت

در هیولی کس ندیدی صورت اشفاه را

برتو یک مه پیش اندر دو چکامه در سه روز

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶

 

داورا من سال قحطی را بمرز اصفهان

کودکی دیدم بره کز ضعف دل شیون کند

موی رشکین روی و چرکین جسم پرچیم جان حزین

گفتی الحال این وجود اندر عدم مسکن کند

رحمتم برزحمتش آمد بمنزل بردمش

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸

 

ای شهنشاهی که از یمن ثنای ذات تو

درسخاو درسخن زامثال و اقران برترم

از طفیل مدح خسرو وکش بقای خضر باد

با صمیری صاف تر زآئینه اسکندرم

بیست سالست اینکه درصد دفترت گفتم مدیح

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹

 

ای مهین والاگهر والی که ما از همتت

فارغ از اندیشه و آسوده از دریوزه‌ایم

دقتی کردم چو یاقوتی مفرخ گوش دار

تا بدانی در چه فن زین گنبد پیروزه‌ایم

در جهان از دو محمد دین ایزد شد قوی

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰

 

ای خداوند فتن ران فطن از تو چنان

کز تو دارد رستگاری خاطر مفتون من

وی ترا رتبت از آن افزون که جادو و فکرتم

گنج و صفت را تواندگنج در مضمون من

پیش اوج طبع دریا موج لؤلؤ فوج تو

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵

 

ای مهینه داوری کت شش جهه فراش وار

قبه از هفت اختر و خرگه زنه گردون کنند

وی مسیحافر که با گرد رهت یونانیان

خنده برکحل الجواهرهای افلاطون کنند

عزم حزم نافذت در انقباض و انبساط

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶

 

قوش کبک انداز من چون پر همت وا کند

چنگل او پنجه اندر پنجه عنقا کند

خود نه تنها دشت را حمرا کند از خون کبک

نسر طایرا راشکار از گنبد خضرا کند

گاو غبرا ناف دزدد شیر گردون جان دهد

[...]

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode