گنجور

 
جیحون یزدی

ای مهین والاگهر والی که ما از همتت

فارغ از اندیشه و آسوده از دریوزه‌ایم

دقتی کردم چو یاقوتی مفرخ گوش دار

تا بدانی در چه فن زین گنبد پیروزه‌ایم

در جهان از دو محمد دین ایزد شد قوی

کز وجود این دو اندر نعمت هرروزه‌ایم

آن یکی پیغمبر یزدان و این والی یزد

وز پی تقلیدشان ما فرقه دلسوزه‌ایم

زان عرب‌ها را شرف وز این عجم‌ها را شعف

زین و آن ما پر نموده زآب رحمت کوزه‌ایم

لیکن این شیر عجم برعکس آن میر عرب

بدعتی انگیخت کز وی ریگ غم در موزه‌ایم

در زمان آن محمد روزه گر در روز بود

در زمان این محمد ما به شب هم روزه‌ایم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode