یا دوست گزین کمال یا جان

یک خانه دو میهمان نگنجد

ما و می و زاهدان و تقوی

تا یار سرِ کدام دارد

گو از سر هر دو کون برخیزد

هر کس که میان ما نشیند

چون در همه جا بجز تو کس نیست

در صومعه کس چرا نشیند

جز راست مگوی گاه و بیگاه

تا حاجت نایدت به سوگند

ای اهل حرم علی اصغر

سیر آب شده ز آب آمد

ششماهه نازپرور من

آسوده ز اضطراب آمد

افسوس که از جفای عدوان

لب تشنه و دل کباب آمد

در خدمت مادر غریبش

بی‌صبر و توان و تاب آمد

جان داده و حنجر دریده

در خیمه به صد شتاب آمد

آخر به گلوی وی بباری

پیکان ز پی جواب آمد

با حلق دریده مست مدهوش

اندر سر دست باب آمد

ششماهه شهید شیرخواره

برگشته برای خواب آمد

تا در غم عترت پیمبر

(صامت) که جهان خراب آمد

این تا جوران عرش مسند

هستند ز گوهر محمد

بودند علی و ذات احمد

یکنور ببارگاه سرمد

چون عهد وجود گشت معهود

چون مهد شهود شد ممهد

آئینه شکافت از تجلی

[...]

احمد شاه از حساب ابجد

پنجاه و نه است بعد سیصد

هستیم چو رشته منضد

از لعل و بجاده و زبرجد

امروز ازین خجسته مقدم

ارکان وجود شد مشید

پیغمبر آخرالزمان کرد

نوری که قدیم بود و بی‌حد

کاو بود نتیجه آخر کار

[...]

امروز ازین خجسته مقدم

ارکان وجود شد مشید