گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

نگارستان و باغ و کاخ شهوار

مرا هستند همچون دوزخ تار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

ز شب بینم بلا وز روز تیمار

فزاید بر دلم زین هردوان بار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

شما را دیده ام در عشق بی یار

دو بیدل هر دو بیروزی از این کار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

چو ویس ماه روی حور دیدار

شنید از دایه این وارونه گفتار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

نه او بفریبدم هرگز به دیدار

نه تو بفریبیم هرگز به گه گفتار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

زنان را گرچه باشد گونه گون چار

ز مردان لابه بپذیرند و گفتار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

مرا کی دل دهد کردن چنین کار

که شرم خلق باشد بیم دادار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

چو مهر آمد بباید ساخت ناچار

ببردن کام و ناکام از کسان بار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

به چشمش روز روشن چون شب تار

به زیرش خز و دیبا چون سیه مار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

نبرد جانت را از درد و آزار

نشوید دلت را از داغ و تیمار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

خردمند از خرد جوید همه چار

به دست چاره بگذارد همه کار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

سروش و بخت را چندین میازار

به گفتاری که باشد نا سزاوار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

که رامین را به تو دیدم سزاوار

تو او را دوستگانی او ترا یار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

به فریاد آمد از سختی دگر بار

مگر صد بار گفت ای دایه زنهار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

وزآن گفتن مرا ای دایه زنهار

که شدجان و جهان بر چشم من خوار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

چو زین ساز نیکویها گفت بسیار

نهاد از پیش او سه بدره دینار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن

 

و گر رامین بود بر من دلازار

چه باشد چون بود خشنود دادار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن

 

گر آمیزش کنی با مرد یک بار

به جان من که نشکیبی ازین کار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

کجا بینی بنفشه تازه بر بار

ازین پیمان و این سوگند یاد آر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

قضا را شاه موبد بود بیدار

شنید از دایه آن وارونه گفتار

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۸
sunny dark_mode