گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید رکن الدّین صاعد

 

سزد که تا جور آید به بوستان نرگس

که هست بر چمن باغ مرزبان نرگس

به خنده زان چو ستاره سپید دندان است

که زرد کرد دهان را به زعفران نرگس

نمود در نظر سعد چهره چون که بدید

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - وقال ایضاً یمدح الامیر الکبیر السعّید ضیاء الدّین احمد بن ابی بکر البیا بانکی

 

درست گشت همانا شکستگّی منش

که نیک از ان بشکست زلف پر شکنش

دل شکسته بزلفش اگر برآغالی

کم از هزار نیابی بزیر هر شکنش

دگر ندید کسی تندرست زلفش را

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴ - و قال ایضاً یمدح الصدر السعید بهاء الدین عبدوس

 

زهی خجل ز معالیّ تو سپهر رفیع

زهی رهین ایادیّ تو شریف و وضیع

بهاء دولت و ملّت که تاج معنی را

خرد بگوهر لفظ و می کند ترصیع

زعکس خاطر تو تیغ آفتاب صقیل

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - و قال ایضاً یمدحه

 

خدایان صدور جهان شهاب الدّین

که مملکت ز شکوه تو می بر داورنگ

تویی که تا قلم تست نوک غمزۀ ملک

با بروان کمان در نیامدست آژنگ

زرشک حلم تو طیّاش سدّ اسکندر

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - وله ایضا یمدحه و یهنّیه بالزّفاف

 

چو خیل زنگ بیار استند صفّ جدال

سپاه روم هزیمت گرفت هم در حال

فلک کلاه زر اندود برگرفت از سر

جهان بسفت درافکند عنبرین سربال

نگاه کردم و دیدم عروس گردون را

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - وله ایضاً

 

ز مزدقانی باور کنم اگر گوید

که من بخانۀ خود می خورم طعام حلال

نه آنکه مال حلالست مزدقانی را

کدام مال که او دارد و کدام حلال؟

ولی ز ممسکی آنگاه نان خویش خورد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - کتب الیه بعض اصد قائه

 

جهان جان معانی خدیو عرصۀ فضل

که فخر جان و جهان شد ترا ثنا گردان

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۳۴ - فی الصّدر رشید الدّین

 

جهان بگشتم و آفاق سربسر دیدم

بمردمی اگر از مردمی اثر دیدم

درین زمانه که دلبستگیست حاصل او

همه گشایشی از چشمۀ جگر دیدم

امید منفعت از خلق منقطع شد از آنک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - و قالایضاً یمدحه

 

گهرفشانان ، صدرا ، زعشق الفاظت

بسا غرور من از گوهر عدن بخورم

نسیم خلق تو چون در دل من آویزد

به سرزنش جگر نافۀ ختن بخورم

بجرم آنکه بعهد تو جام می برداشت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲ - و قال ایضاً

 

بعهدهای گذشته امین من آن بود

که شعر خوانم بر آنکه سیم بستانم

بقحط‌سالی افتادم از هنرمندان

که گر بیان کنم آنرا بشرح نتوانم

اگر بیابم آنرا که شعر دریابد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - وقال ایضا یمدح الصدر السّعید رکن الدّین صاعد

 

زهی کشیده جلال تو بر فلک دامن

زفرّ دولت تو عرصۀ جهان گلشن

خدایگان شریعت که جمله تاجروان

نهاده اند چو نرگس بحکم تو گردن

همه چو سرو در آزادی تو یک دستند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۷ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید صدر الّدین عمر الخجندی

 

زهی بحلقۀ زلف تو نرخ جان ارزان

برسته های غمت درّ اشک نقد روان

شکنج زلف ترا روزگار در چنبر

مثال خطّ ترا آفتاب در فرمان

نهفته چشم تو در نوک غمزه تیغ اجل

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - وقال ایضا یمدح السلطان جلال الدنیاوالدین منکرنی بن محمدبن خوارزمشاه

 

بسیط روی زمین بازگشت آبادان

بیمن سایۀ چتر خدایگان جهان

کنند تهنیت یکدگر همی بحیات

بقیّتی که ز انسان بماند و از حیوان

پدیدمی شود آثار نسل و حَرث وجود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - ایضاً له یمدح الصّاحب تاج الدّین شرف الملک علی بن کریم الشرق

 

جهان شداز نفحات نسیم،مشک افشان

چنانکه ازدم مجمرغلالۀ جانان

گشاد ماشطۀ صنع روی بند عدم

بدست لطف زرخسارخیّرات حسان

سر از دریچۀ هستی همی کند بیرون

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - وقال ایضآ یمدحه

 

نسیم باد صبا بوی گلستان برسان

بگوش من سخن یار مهربان برسان

مرا ز آمد و شد زنده میکنی هر دم

بیاوبویی از آن ز لطف دلستان برسان

سپیده دم اگرت صد هزار کار بود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - و قال ایضا

 

زهی گرفته به تیغ زبان جهان سخن

وقوف یافته ذهن تو بر نهان سخن

زند عطارد، مسمار خامشی برلب

چو خامۀ دو زبانت کند بیان سخن

برای رجم شیاطین جهل ساخته اند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۵۶ - فاجابه

 

اثیرالدین را رسمست بر زبان قلم

پیام روح قدس دم بدم ادا کردن

بنوک کلک گهر را جگر همی سفتن

بگام صیت مجارات با صبا کردن

چرا زتیغ زبانت گهر همی بارد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - وله فی الصدر شرف الدین افتخار العراق علی ادام الله ظله

 

زهی شگرف نوالی که بر کرم فرضست

به سنّت دل و دست تو اقتدا کردن

جهان جان شرف الدین علی که گردون را

ضرورتست بدرگاهت التجا کردن

ز معجزات دم خلق تست عیسی وار

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - و له یمدحه ویهنّئه بالعود من السفر مع الخلعة

 

زهی بنور جمال تو چشم جان روشن

زماه چهرۀ تو عذر عاشقان روشن

خیال روی تو اندر ضمیر من بگذشت

مرا چو آینه شد مغز استخوان روشن

زسوز سینۀ من گر نه آگهی تا من

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۶۰ - ایضاً له

 

بزرگوارا! صدرا! تو از تن آسانی

خبر نداری از رنج بی نهایت من

نگویی آخر بی آنکه او گناهی کرد

چرا دریغ بود از فلان عنایت من

دمی نباشد کز صوب بی عنایتیت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۹
sunny dark_mode