سزد که تا جور آید به بوستان نرگس
که هست بر چمن باغ مرزبان نرگس
به خنده زان چو ستاره سپید دندان است
که زرد کرد دهان را به زعفران نرگس
نمود در نظر سعد چهره چون که بدید
به فرق خود بر تسدیس روشنان نرگس
ز آبداری سوسن چو طرف زر بر بست
به تشت داری گل رفت بعد از آن نرگس
میان صبحدمان، آفتاب زرد نمود
ببین چه بلعجب آورد داستان نرگس
سری چو طاس و در او آن دماغ و رعنایی
که بر شکست کله گوشه ناگهان نرگس
پی نثار، طبقهای دیده پر زر کرد
چو خواند خیل چمن را به میهمان نرگس
ببست باد صبا خواب نرگس جمّاش
چنین ز رنج سپر گشت ناتوان نرگس
به حکم آنکه فزاید ز سبزه نور بصر
شدست شیفته بر شاخ ضمیران نرگس
صبا به شعبدهاش بیضه در کلاه شکست
که با سپید و زر دست، بیضهسان نرگس
چو سود از آنکه به پیکر نیام زر سیماست
چو نیست بهرهور از خنجر زبان نرگس
به طرف جبهه بر اکیل دارد از پروین
وگرچه هست به صوت چو فرقدان نرگس
ز نوبهار نظر یافت شش درم هر سال
از آن قبل که خراب است جاودان نرگس
دو کفّه است و عمودی به شکل میزانی
که یک تن است و دو سر همچو توامان نرگس
ز تنگچشمی اگر بست غنچه دل در زر
نهاد باری سرمایه در میان نرگس
چو پلک چشم ز هم باز کرد و سبزه بدید
خوش ایستاد بر آن فرش پرنیان نرگس
به بوی پیرهن گل بصیر شد، ورنی
سپید دیده بد از هجر ارغوان نرگس
هر آن دقیقه که دارد ضمیر غنچه نهان
به چشم سر همه بیند همی عیان نرگس
ز جام لاله مگر خورد در شراب افیون
که مینگردد هشیار یک زمان نرگس
کلاه زرّ مغرّق به فرق بر یارب
چه خوش برآمد در سبز پرنیان نرگس
ز پیکر شجر الاخضر آتشی افروخت
که سرفراز شد از وی به هر مکان نرگس
به سان چنگ از آن سرفکنده میدارد
که خیرهسر شد از آشوب زندخوان نرگس
چو نای از آنکه تهیچشمی است عادت او
فرو نیارد سر جز به سوزیان نرگس
ز سیم خام و زر پخته طبلکی برساخت
که خفتگان چمن راست پاسبان نرگس
کلاه داری اگر میکند به موسم گل
سزد، که مست و خراب است و کامران نرگس
مرا چو چشم و چراغ است شکل خرّم او
که شیوهایست ز چشم تو ای فلان نرگس
زهی حدیقۀ چشمت چنانکه هندویی
بگسترد همه اطراف خان و مان نرگس
بعینه ابرو و چشمت بدان همی ماند
که از بنفشۀ تر ساخت سایبان نرگس
وبازتابش خورشید عارضت گویی
که از بنفشۀ تر ساخت سایبان نرگس
خیال ابرو و چشم و رخت نمود مرا
چنانکه در سپر گل کشد کمان نرگس
زر و درم چه بود، بویی از سر زلفت
اگر دهد، بخرد از صبا به جان نرگس
ز بس که زلف تو بر باد داد جانها را
به گلستان صبا یافت بوی جان نرگس
برون کند ز سر الحق خمار و صفرا نیز
اگر بیابد از آن لب دو ناردان نرگس
کلاه سایه به سر برنهاد تا باشد
ز تاب پرتو روی تو در امان نرگس
ز شوق آنکه تو ریزی به خاک بر جرعه
کند ز کاسهٔ سر شکل جرعهدان نرگس
جدا نگشت ز چشم تو طُرفةالعینی
بلی به چشم تو بیند همه جهان نگس
مگر به پشتی چشم تو شوخ گشت چنین
که پیش خواجه رود مست هر زمان نرگس
چو بخت و دولت صدر زمانه بیدار است
که از شمایل او میدهد نشان نرگس
شدست پای همه چشم و چشم شد همه سر
چو عزم و حزم خداوند انس و جان نرگس
گل حدیقۀ معنی ابوالعلا صاعد
که از شمایل او میدهد نشان نرگس
عجب نباشد اگر از برای آزادیش
چو سوسن از دهن آرد برون زبان نرگس
بیافت روز زرافشان جود او در باغ
سه چار بدره زر عین، رایگان نرگس
زهی ز غیرت خلق تو دل سبک لاله
زهی ز شربت لطف تو سرگران نرگس
پیاز گنده شود رغم انف حاسد را
چو با مشام حسودت کند قران نرگس
رضای طبع تو جوید به خاک در، ورنه
نگشت عاشق این محنتآشیان نرگس
کشید سرمه ز خاک در تو زین قبل است
که چشم زرّین دارد چو آسمان نرگس
ز بهر خقنۀ تو خیل ماه و پروین را
به رسم سنجق بستست بر سنان نرگس
نهاد در دل پنبه تنورۀ آتش
چو فرّ عدل ترا کرد امتحان نرگس
ز علّت یرقان هم به یمن تو برهد
اگر تو گیری یک راه در بنان نرگس
شب دراز به یک پای بر بود بیدار
که هست داعی آن دست درفشان نرگس
شود ز ناخنه چشمش درست اگر یابد
جلای دیده ازین گرد آستان نرگس
خط تو هست مثال بنفشۀ مهموز
ز کلک اجوف معتلّ همچنان نرگس
ز زرّ رسته و از سیم تر دهن پر کرد
چو کرد شمّهای از خلق تو بیان نرگس
مسیح لطف تو گر بر جهان دهد نفسی
نروید ابرص و اکمه به بوستان نرگس
ز لطف و قهر تو گویی همی سخن راند
که آب و آتش دارد به یک دهان نرگس
برای سرمۀ خاک در تو از صد میل
نهاد دیده به ره بر چو دیدهبان نرگس
ز تاب خاطرت اندیشه کرد پنداری
که شد گداخته مغزش در استخوان نرگس
به عهد جود تو از زر چه چشم میدارد
مگر ز صیت تو نشنید حال کان نرگس؟
به حرص دیدن رویت دو چشم چار کند
چو سر برآورد از سبز آشیان نرگس
مگر ثنای تو بر دیده نقش خواهد کرد
که باز کرد ورقهای دیدگان نرگس
ز شرم عدل تو سر بر نمیتواند داشت
که تا چراست درین وقت شادمان نرگس
ز واقعات سپاهان عجب نباشد اگر
چو غنچه گردد خونین دل و روان نرگس
ز بس که چشم جوانان کفیده شد در خاک
ز حد برفت و بر آمد ز هر کران نرگس
ز بس که قدّ چو سرو اوفتاده بر خاک است
ز گل برآید خیزان و اوفتان نرگس
به رسم سوگ عزیزان کلاه زر اندود
کند به ترک سپید اندرون نهان نرگس
کجا ز امن در او تاج زرنگار به سر
به شب بخفت همی مست بردکان نرگس
کنون همی کند از بیم سر تهی پهلو
از آن دیار چو از موسم خزان نرگس
نظاره را چو برآورد سر ز خاک و بدید
نهیب ناوک دلدوز جانستان نرگس
نهاد بر طرف دیده شش سپر وآنگه
نگاه کرد به بازار اصفهان نرگس
به صد تأمّل و اندیشه باز مینشناخت
سواد رنگرزان را ز هفتخان نرگس
سپاس و شکر خداوند را که بار دگر
بر او به عین رضا گشت مهربان نرگس
چنان شود پس ازین کز برای نزهت عیش
ز خلد سوی وی آید به ایرمان نرگس
فتور را پس ازین جز به چشم خوبان در
به خواب نیز نبیند به سالیان نرگس
کنون چه عذر سقیم آرد ار بخسبد باز
به اهتمام تو خوش خوش به گلستان نرگس
بزرگوارا ! گفتم چو زرّ تر شعری
که میکند ز بر دیده جای آن نرگس
به سان دستهٔ گل نغز و آبدار و لطیف
ولی ببسته بر او بر به ریسمان نرگس
به شکل افسر خود پای تخت قافیههاش
گرفته در زر چون گنج شایگان نرگس
تر است شعر من و چشم او مگر ز غمم
گریستست برین گفتۀ روان نرگس
چه سود شعر لطیفم چو نیست رنگ قبول
چه سود از افسر چون نیست از کیان نرگس
برین قصیده اگر نیستی ز گفتۀ من
فشاندی سر و زر هر دو بیگمان نرگس
برای آنکه دو چشمش قفای شعر تر است
ردیف شعر من آمد ز همگنان نرگس
همیشه تا که بود همچو باز دوخته چشم
چو ناشکفته بماند به گلستان نرگس
نهال بخت جوان تو سبز و تر بادا
بر آن مثال که در بدو عنفوان نرگس
حسود جاه تو حیران و مستمند و نژند
برآن مثال که در فصل مهرگان نرگس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و خصوصیات گل نرگس و نمادهای زیبایی اشاره دارد و به توصیف چهره و زیبایی عاشقانه میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات و استعارههای زیبا، نرگس را به عنوان نماد عشق و زیبایی مطرح میکند. در این اثر، تضادهایی از قبیل شادی و غم، عشق و حسادت، و زیبایی و زوال در کنار هم قرار گرفته و تصویرهای زنده و قابل لمسی از گلابی، گلها و زیباییهای طبیعت به شکلی هنرمندانه ترسیم شده است. به طور کلی، شعر جستجوی زیبایی و عشق را به تصویر میکشد و نشان از تغیرات درونی انسانی دارد که به عشق و زیبایی وابسته است.
هوش مصنوعی: بسیار مناسب است که در میان باغی پر از نرگس، به زیبایی و لطافت آن توجه شود؛ چرا که این گلها در چمنزار، نشانهای از هنر و مراقبت باغبان هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و دلربایی دندانهای سفید و درخشان شبیه به ستارهها اشاره دارد که با زعفران نرگس، رنگ زردی به دهان میدهد. در واقع، شاعر به مقایسه زیبایی دندانها و اثر رنگی که زعفران بر دهان میگذارد، پرداخته است.
هوش مصنوعی: سعد چهرهاش را که دید، به یاد زیبایی خاصی افتاد که مانند نورانیترین نورها در چشمش نقش بست.
هوش مصنوعی: سوسن وقتی که آبیاری شد، زیباییاش مانند زری که در کنار آن قرار دارد، بیشتر شد. بعد از آن، نرگس به دنبال گل رفت.
هوش مصنوعی: در طلوع صبح، خورشید رنگی زرد به خود گرفت و ببین چه داستان شگفتانگیزی درباره نرگس رقم خورد.
هوش مصنوعی: سری بیمو و بدون پوشش دارد، اما درون آن دماغی زیبا و خوشفرم وجود دارد که ناگهان به زیبایی چشمان نرگس شباهت دارد.
هوش مصنوعی: چشمها برای دیدن نرگس، گل زیبایی که از طبیعت دعوت کرده، چنان زینت داده شده است که مانند ظرفهایی پر از طلا به نظر میرسند. وقتی که دستهجمعی گلهای چمن به این میهمانی آمدهاند، زیبایی طبیعت به اوج خود میرسد.
هوش مصنوعی: باد صبا خواب نرگس را به هم زد و او از شدت رنج و ناراحتی، دیگر توان تحمل ندارد.
هوش مصنوعی: به دلیل افزایش زیبایی و سرسبزی، چشمان دل به گل نرگس درخشان و دلفریب جذب شدهاند.
هوش مصنوعی: وزش نسیم به گونهای خاص و جادوئی، گلی را که شبیه به بیضه است در کلاهی شکست. این گل در سفیدی و زردی، شبیه به نرگس جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تنها ظاهر باشد، سودی نخواهد داشت، همانطور که از خنجر زبان نرگس نمیتوان بهرهای برد.
هوش مصنوعی: به سمت جبهه، سربازان با شجاعت میروند و با وجود اینکه صداهای بلندی چون نرگس دارند، باز هم با اراده و محکم به هدف خود میرسند.
هوش مصنوعی: در آغاز بهار، هر سال شش درم از نرگس زیبا به دست میآید، اما پیش از آنکه بندر جار و ویرانی بر آن بیفتد، این زیبایی همیشه پایدار است.
هوش مصنوعی: این جمله به تصویری از تعادل و سنجش اشاره دارد. گویی در یک ترازوی بزرگ، دو طرف وجود دارند که به یکدیگر وابستهاند. در این تصویر، یک طرف نشاندهنده یک وزن با یک تن است و سمت دیگر به دو طرف آغوشت، که مشابه چشمهای جذابی مانند گل نرگس است، اشاره دارد. این متن احساس تعادل و زیبایی را در قیاس با دو طرف ترازوی زندگی بیان میکند.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کینه و تنگنظری، دل غنچهای بر روی زر و زینت بسته شود، در این حالت تنها سرمایهای که باقی میماند، زیبایی و قدری حساسیت است که در میان نرگسها یافت میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که پلک چشمش را باز کرد و سبزه را دید، خوشحال شد و بر روی فرش لطیف نرگس ایستاد.
هوش مصنوعی: به خاطر عطر پیراهن گل، او آگاه و بینا میشود، اما در عوض، چشمهایش به خاطر جدایی از ارغوان، سفید و بیروح میگردند.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که راز گل هنوز در دلش پنهان است، به چشم ظاهر همگان مانند نرگس، نمایان است.
هوش مصنوعی: شاید از جام لاله مشروباتی بخورد که در اثر آن، نرگس به سختی میتواند هوشیار بماند و هرگز به حالت طبیعی برنگردد.
هوش مصنوعی: عطری از گل نرگس در فضایی سبز و دلانگیز به مشام میرسد، و در این میان، کلاهی طلایی به زیبایی بر سر شخصی نشسته است که توجهها را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: از درخت سبز آتشی برپا شد که باعث افتخار و زیبایی نرگس در هر جایی گردید.
هوش مصنوعی: آن گل نرگس همچون چنگی است که در اثر آشوب و ناآرامی، سرش به سمت زمین افتاده و حالت سست و کمرنگی پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: چون نی از کسی که چشمش خالی است، همواره به درد و اندوه مبتلاست و جز به سوز نرگس نمیرسد.
هوش مصنوعی: از فلزات و مواد مختلف، ساز کوچک و زیبایی ساخته شد که همانند نگهبانی برای خوابآوران گلزار، از گل نرگس محافظت میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در بهار کلاهی برای خود بر میدارد، این کار درستی است، زیرا در این زمان، مستی و شادابی وجود دارد و او در اوج خوشبختی است.
هوش مصنوعی: شکل خوشایند او مانند نور و روشنی من است، زیرا او راه و روش خاصی دارد که از چشمان تو، ای نرگس زیبا، نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: چه باغ زیبایی در چشمانت وجود دارد، مانند کسی که تمام اطراف خانهاش را با گلهای نرگس آراسته است.
هوش مصنوعی: چشمانت مانند ابروانت زیبا و خاص است، گویی که از بنفشهای تازه سایهبان نرگس را ساختهاند.
هوش مصنوعی: و بازتاب نور خورشید روی چهرهات، همچون سایبانی ساخته شده از گل بنفشه برای نرگس است.
هوش مصنوعی: تصویر ابرو و چشم و چهرهات برای من به قدری جذاب است که شبیه به این است که کمان نرگس، گلی را در دل سپر خود قرار دهد.
هوش مصنوعی: پول و ثروت چه ارزشی دارند؟ اگر نسیم سروی از عطر موهای تو را به مشام برساند، یک فرد عاقل از بوی آن به خود جان میدهد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه زلفهای تو جانهای زیادی را تحت تأثیر قرار داد، بوی جان نرگس را در گلستان صبحگاهی احساس کردم.
هوش مصنوعی: اگر حقیقت از دل ما خشم و کینه را دور کند، حتی اگر لبهای دو گل نرگس به شیوهای دیگر بر ما تأثیر بگذارند، باز هم آن تأثیرات نتوانند ما را تحت تأثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: کلاه سایهای بر سر گذاشت تا از تابش نور چهره زیبای تو محافظت کند، ای نرگس.
هوش مصنوعی: از هیجان و شوقی که نسبت به تو دارم، به قدری زیاد است که دلم میخواهد از زلال عشق تو، همانند جرعهای، بر زمین بریزم؛ مانند ظرفی از گل نرگس که حاکی از زیبایی و لطافت است.
هوش مصنوعی: هیچگاه از چشمان تو دور نمیشوم، آری، همه جهان در چشم تو میبیند و حرکاتی که تو انجام میدهی، همه را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: مگر چشمان تو اینقدر بازیگوش شدهاند که هر بار که کسی به حضور تو میآید، مانند فردی مست و شگفتزده به او نگاه میکند؟
هوش مصنوعی: زمانی که بخت و ثروت در اوج خود قرار دارد، نشانههای آن در زیبایی چشمان او مشهود است.
هوش مصنوعی: چشمها به یکدیگر پیوستهاند و سرها به هم متصل شدهاند، همانطور که اراده و تدبیر خداوند بر انسانها و جانها حاکم است، مانند نرگس که زیبایی و جذابیت خاصی دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن زیباییها و ویژگیهای معنایی است که از شخصیت و طرز تفکر ابوالعلا کمک میگیرد. در اینجا، شاعر به این نکته اشاره میکند که وجود او، مانند گل، نشاندهنده زیبایی و لطافت است و از جنس نرگس، سمبل زیبایی و ظرافت، قضاوت میشود.
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر برای آزادیاش، مانند سوسن، زبان نرگس را از دهنش بیرون بیاورد.
هوش مصنوعی: یک روز درخشان که نور و برکت او در باغ میتابید، مانند این بود که سه یا چهار سبد پر از زر بهصورت رایگان در کنار نرگسها پراکنده شده است.
هوش مصنوعی: ای کاش به خاطر غیرت تو دل مثل لاله سبکبال شود و در پی نوشیدن شربت لطف تو، سر نرگس خوشحال و شاداب گردد.
هوش مصنوعی: پیاز بزرگ میشود هرچند که حسودان بخواهند؛ وقتی بویی از گل نرگس به مشام آنها برسد.
هوش مصنوعی: اگرچه طبع تو خواهان خاک و سرزمین توست، اما عاشق این مکان پر از درد و رنج نرگس نشده است.
هوش مصنوعی: به خاطر این که چشمانت مانند آسمان نرگس طلایی است، از خاک برایت سرمه کشیدم.
هوش مصنوعی: برای خاطر زیبایی تو، ستارهها و ماه را به مانند پرچم بر سر نیزههای نرگس نصب کردهاند.
هوش مصنوعی: در دل آتش، نرمی و لطافت پنبه قرار دارد. وقتی که قدرت عدالت تو آزمایش میشود، آن نرگس به تماشا مینشیند.
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی از زیبایی و دلربایی خود بهرهبرداری کنی، حتی بیماری یرقان (زردی) هم میتواند به خوشبختی و سعادتی برای تو بیانجامد.
هوش مصنوعی: شب طولانی است و من به یک پا بیدار ماندهام، زیرا صدای دعوت کنندهای از دست زیبای نرگس به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: اگر ناخن چشم او درست شود، شاید دیدگان از این غبار آستان گیاه نرگس روشنشود.
هوش مصنوعی: خط تو مانند بنفشهای زیبا و معطر است که از قلمی نازک و خالی نوشته شده، درست مانند نرگس که شکلی دلربا و خاص دارد.
هوش مصنوعی: ز طلا و نقره دور شده و دهنش را پر کرد، همانطور که وقتی پارهای از زیبایی تو را توصیف کردند، مانند نرگس است.
هوش مصنوعی: اگر رحمت تو به دنیا برسد، حتی بیماریهایی مانند برص و کوری نیز در گلستان نرگس، جایی نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که گویی از محبت و خشم تو سخن میگوید، چنان که نرگس میتواند هم آب و هم آتش را در یک دهان داشته باشد. یعنی احساسات متضاد و پیچیدهای را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: برای خاک وجود تو، از صد آرزو و خواسته، چشمانم را به راه تو دوختهام، همچون دیدهبانی که بر گل نرگس مراقبت میکند.
هوش مصنوعی: از شدت فکر و یاد تو به نظر میرسد که مغزش مانند شعلهای درون استخوانهای نرگس ذوب شده است.
هوش مصنوعی: در زمان رحمت و generosity تو، طلا چه ارزشی دارد؟ مگر اینکه نرگس خبر از وضع تو شنیده باشد؟
هوش مصنوعی: دو چشم به خاطر دیدن روی تو به شدت مشتاق و حریص میشوند، مانند اینکه وقتی نرگس از آشیان سبزش سر برمیدارد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است ستایش و زیبایی تو بر چشمان من اثر بگذارد و باعث شود که پردههای دیدگانم رازها و زیباییهای پنهان را آشکار کنند؟
هوش مصنوعی: از خجالت عدالت تو، کسی نمیتواند سرش را بالا بگیرد، زیرا در این لحظه، نرگس (گل) خوشحال است.
هوش مصنوعی: از رویدادهای سپاهان تعجبی نیست اگر دل و جان نرگس مانند غنچهای رنگین و خونین شود.
هوش مصنوعی: به دلیل گم شدن و پژمردگی زیاد چشم جوانان در خاک، گل نرگس از هر طرف بیش از حد رشد کرده و نمایان شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه قامت او همچون سرو بر زمین افتاده، از میان گلها نرگس به آرامی سر برمیآورد و خمیده و افتاده به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در رسم عزاداری برای عزیزان، کلاهی طلایی میسازند و در درون آن، نرگسهایی با رنگ سفید پنهان میکنند.
هوش مصنوعی: کجا میتواند در جایی که تاج زرین بر سر دارد، در امنیت بخسبد؟ در حالی که همچنان در خواب، مستی میکند و به باغی پر از نرگس مینگرد.
هوش مصنوعی: اکنون از ترس بیپناهی، در کنار آن دیار مانند نرگسی که در فصل خزان در حال پژمرده شدن است، در حالت درماندگی و بیحالی به سر میبرم.
هوش مصنوعی: وقتی که نگاهی از زمین برداشت و به مشاهدهی زیباییهای دنیا پرداخت، متوجه شد که تیر زهرآگین عشق و جذابیت چشمهای نرگس، جانش را به خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف زیبایی گل نرگس در بازار اصفهان میپردازد. شاعر از منظر دلربایی و جلوه خاص این گل سخن میگوید و به نحوی نمایانگر زیبایی اطرافش میشود. نرگس به عنوان یک نماد از جذابیت و دلنشینی، توجه و نگاهها را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: با دقت و تفکر بسیار، نتوانسته بودم رنگهای نقاشان را از دشواریهای مختلفی که در کارشان وجود دارد، تشخیص دهم.
هوش مصنوعی: خدا را شکر میکنم که بار دیگر با رضایت قلبی به دیدن نرگس مهربان آمدهام.
هوش مصنوعی: پس از این، به خاطر لذت زندگی، نرگسی از بهشت به سمت او خواهد آمد.
هوش مصنوعی: از این به بعد، کسانی که زیبایی را در خوابهایشان تنها در چشمان خوبان مییابند، باید سالها بگذرانند تا دوباره آن را ببینند.
هوش مصنوعی: حالا چه عذری دارد کسی که اگر دوباره بخوابد، با جدیت و تلاش تو، به زیبایی گلهای نرگس شکوفا خواهد شد؟
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، گفتم که مانند طلا، شعری که زیبایی آن به چشمان نرگس میافزاید، ارزشمند است.
هوش مصنوعی: مانند دستهای از گلهای زیبا و خوشبود که لطافت و تازگی دارند، اما به وسیلهی ریسمانی از نرگس محکم بسته شدهاند.
هوش مصنوعی: شخصی مانند افسر با وقار و احترام در مرکز قافیهها ایستاده است و زیباییاش همچون گنجی ارزشمند به چشم میآید.
هوش مصنوعی: شعر من مانند چشمان او زنده و پرشور است، آیا این نشانهای از این است که به خاطر غمم، نرگس گریه کرده است؟
هوش مصنوعی: شعری که زیباست، وقتی مورد استقبال قرار نگیرد، فایدهای ندارد. همچنین، زیبایی و ارزشی که در ظاهری مانند تاج یا افسر وجود دارد، وقتی از نیکی و مقام حقیقی بیبهره باشد، ارزش چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در این شعر تو وجود نداری، پس چرا با سخنان من گلهمند میشوی؟ حتماً زیبایی و ارزش تو همچون نرگس است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چشمان او، شعر من تحت تاثیر دیگران قرار گرفت و به نوعی به او شبیه شد.
هوش مصنوعی: چشمها همیشه باز بودهاند و همچون پرندهای آماده پرواز، اما در عین حال همچنان در انتظار و خاموش ماندهاند، مانند گلی که هنوز شکفته نشده و در باغ نرگس قرار دارد.
هوش مصنوعی: امیدوارم شانس و سرنوشت جوان تو همیشه پرنشاط و شاداب باشد، مثل اولین شکوفههای نرگس در آغاز فصل بهار.
هوش مصنوعی: حسودان و کسانی که به مقام و جایگاه تو حسادت میکنند، در شگفتی و ناتوانی به سر میبرند، مانند نرگسی که در فصل پاییز، در حالی که گلها در حال خشک شدن هستند، هنوز به زیبایی خود ادامه میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.