گنجور

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۲ - در صفت کبوتربازی شاه و نظاره کردن درویش

 

بود در عین عشق‌بازی خویش

واقف از عشق‌بازی درویش

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۶ - در تعریف کمان شاه گوید

 

در تماشای قد دل‌جویش

گوشهٔ چشم مردمان سویش

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۲ - وصف غزال کوهی

 

چون مرا نیست رنگی از رویش

لاجرم شادمانم از بویش

هلالی جغتایی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۰

 

اشک بلبل نمک چش خویش

خنده گل خزانه بویش

چشم بلبل کجا و سرمه کجا

نرسد سگ به گرد آهویش

زور بازوی امتیاز رسا

[...]

اسیر شهرستانی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳

 

شرف الشّمس، پرتو رویش

لیلهٔ القدر شام گیسویش

حزین لاهیجی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰

 

عشق را، ساختی بهانه ی خویش

که برون آیدت دل از تشویش؟!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

دید چون شاهزاده را درویش

در دم از جای خاست بی تشویش

آذر بیگدلی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

پس زمال و طعام و کسوت خویش

کرد باید نیاز بر درویش

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

مرد باید بقدر قوه خویش

فیض بخشد همیشه بر درویش

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

وآنگهی پنجشاهی از زر خویش

کن براهش نثار ای درویش

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

وان که این بنده را به گفتهٔ خویش

کرد در غربت این‌چنین درویش

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نصیحت

 

این شنیدم که تازی‌ای درویش

کف بسودی ز مهر بر سگ خویش

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode