گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان

 

هیچ دانی آشنا کردن بگو

گفت نی ای خوش‌جواب خوب‌رو

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۲ - رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار

 

هین نگه دار ای دل اندیشه‌خو

دل ز اندیشهٔ بدی در پیش او

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش

 

من بگویم بس مبارک‌ پاست او

چونک او آمد شود کارت نِکو

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش

 

بعد از آن گفت از طبیبان کیست او

کاو همی‌ آید به چاره پیش تو؟

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش

 

گفت عزرائیل می‌آید برو

گفت پایش بس مبارک، شاد شو

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش

 

چون نبودش صبر، می‌پیچید او

کین سگ زن‌روسپی حیز کو

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۵ - اول کسی کی در مقابلهٔ نص قیاس آورد ابلیس بود

 

لیک با خورشید و کعبه پیش رو

این قیاس و این تحری را مجو

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۳۲
sunny dark_mode