گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

ای زلف چلیپای تو، غارتگر دین‌ها

وی کرده گمان دهنت، دفع یقین‌ها

کافر نکند با دل من آنچه تو کردی

یعنی که در اسلام روا باشد از این‌ها

زینسان که بکشتی به شکرخنده جهانی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۴۹ - نامهٔ هفتم از زبان عاشق به معشوق

 

نمی‌بردم گمان از رویت اینها

غریبست از چنان رویی چنینها

اوحدی
 

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۶۸ - حکایت

 

خطا باشد چنانها با چنین‌ها

به کرمان زیره بردن باشد اینها

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۱ - حکایت

 

زان مبدل شدست آیینها

که جهان موج میزند زینها

اوحدی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۰ - آمدن شاپور به قصر شیرین و احوال خسرو با شیرین گفتن

 

نیایش کرد و گفتش آفرینها

جزاک الله که باشد مردی اینها

سلیمی جرونی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

ای خاک درت سجده‌گه جمله جبین‌ها

زنار دو گیسوی تو سرفتنه دین‌ها

عشاق تو را طاقت جور و ستمت نیست

گشتند همه خاک درت بگذر از این‌ها

با عاشق خود جور و جفا کمتر از این کن

[...]

شاهدی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

ای طاق دو ابروی تو محراب جبین‌ها

خاک سر کوی تو به از خلد برین‌ها

گفتی که منم سرور و سرحلقه خوبان

ای شاه کسی نیست شک و شبهه درین‌ها

از شرم لب لعل تو سرچشمه حیوان

[...]

شاهدی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱

 

وفاق تخم ثباتی نکاشت در دل و دین‌ها

به حکم یأس دمیدیم از این فسرده زمین‌ها

چو غنچه در پس زانوی انتظار جدایی

نشسته در چمن ما هزار رنگ کمین‌ها

در این زمانه سر نخوتی کشیده به هرسو

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

دیدم صنمی، های صلا، کعبه‌نشین‌ها

بیعانه ببازید به یادش دل و دین‌ها

در عشق، دل از کوثر و رضوان نگشاید

از دوست تسلی نتوان گشت، به این‌ها

صید دلم افتاد به صحرای رمیدن

[...]

حزین لاهیجی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۰۳ - عبدالصبور

 

یکی گویند ز ارباب یقین‌ها

گرفت اندر ریاضت اربعین‌ها

صفی علیشاه