گنجور

 
حزین لاهیجی

دیدم صنمی، های صلا، کعبه‌نشین‌ها

بیعانه ببازید به یادش دل و دین‌ها

در عشق، دل از کوثر و رضوان نگشاید

از دوست تسلی نتوان گشت، به این‌ها

صید دلم افتاد به صحرای رمیدن

صیّاد نگاهان! بگشایید کمین‌ها

شد خاک، سر سجده بر آن در قدم تو

بخرام که فرش است به راه تو جبین‌ها

آن کیست که در جلوه‌گهت رخش بتازد؟

کرده‌ست تهی، غمزهٔ بی‌باک تو زین‌ها

در کیش محبت هدف ناوک نازند

ابروی کماندار تو را چله‌نشین‌ها

زیر قلم توست حزین کشور معنی

این نقش ندارند خدیوان به نگین‌ها

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

ای زلف چلیپای تو، غارتگر دین‌ها

وی کرده گمان دهنت، دفع یقین‌ها

کافر نکند با دل من آنچه تو کردی

یعنی که در اسلام روا باشد از این‌ها

زینسان که بکشتی به شکرخنده جهانی

[...]

شاهدی

ای خاک درت سجده‌گه جمله جبین‌ها

زنار دو گیسوی تو سرفتنه دین‌ها

عشاق تو را طاقت جور و ستمت نیست

گشتند همه خاک درت بگذر از این‌ها

با عاشق خود جور و جفا کمتر از این کن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاهدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه