گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۱

 

تا کی از آرزوی جاه و خطر

به در شاه و زی امیر شوی؟

دشمن من شدی بدانکه چو من

حاضر آیم تو می حسیر شوی

جهد آموختن بباید کرد

[...]

ناصرخسرو
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة - فی الشیب و الشباب

 

ز جان و دیده ود ل خاکپای پیران باش

اگر بخواهی تا چون سپهر پیر شوی

بر آن یکی که بود زیر دست نیکو زی

اگرت باید تا بر هزار امیر شوی

مساز طنز بر آن کو اسیر پیری شد

[...]

حمیدالدین بلخی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۸ - جواب دادن کمان به تیر و صلح کردن

 

که تو هم بعد از آن که پیر شوی

بشکنی زود و گوشه‌گیر شوی

هلالی جغتایی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹

 

پند پیران شنو، که پیر شوی

با دلیران نشین، دلیر شوی

آذر بیگدلی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳ - در مذمت مخدرات و مسکرات

 

تا تو بر زندگی دلیر شوی

نه که از عمر خویش سیر شوی

ملک‌الشعرا بهار